شهادت مظلومانه نهمین کوکب هدایت، باب المراد عالمین، مظهر جود و کرم ، حضرت امام محمد تقی ع را به محضر مقدس ومنور امام زمان و تمامی شیعیان تسلیت و تعزیت عرض می نماییم.
شهر دوستدار کودک چیست؟
کودکان عامل پیوند نسلهای گذشته و آینده در هر جامعه محسوب میشوند؛ انتقال سنتها، فرهنگها، اعتقادات، باورها و پیشینههای هویت بخش و در صورت لزوم اصلاح محیط اجتماعی در هر جامعه از طریق کودکان میسر است.
اهمیت داشتن موضوع کودک و تشویق به یک زندگی جمعی، زمینه سازی برای تعالی فکری و تربیتی او و تحلیل چگونگی ارتباط مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه شهری با مسائل کودک به ویژه در ابعاد اجتماعی، مسألەای مهم است که مورد توجه جامعه شناسان در جوامع امروزی قرار گرفته و از نظر شهروندی و حقوق شهروندی قابل طراحی است.
تعریف شهر دوستدار کودک
شهر دوستدار کودک دلالت بر وجود وضعیت، امکانات، ویژگیها و ظرفیتهایی در یک برنامه یا محیط دارد که بر مبنای حقوق، نیازهای عام و خاص، ویژگیها، علایق و فراهمکردن امنیت کافی برای کودکان طراحی شدهاند؛ از این رو وقتی از شهرِ دوستدار کودک سخن گفته میشود، اغلب منظور شهری است که چنین امکانات و ویژگیهایی برای زیست کودکان دارد. امکاناتی نظیر پارکها و اماکنی برای بازی کودکان با امنیت کافی، وسایل بازی متناسب با مراحل رشد کودکان، محلهای عبور و مرور امن در خیابان، مبلمان شهری مناسب، دسترسی راحت به فضاهای آموزشی رسمی و فوقبرنامه، دسترسی به امکانات ورزشی مناسب و وجود مراکز ارائه خدمات به کودکان دارای نیازهای ویژه و تواناییهای متفاوت از جمله شاخصه های شهر دوستدار کودک است.
پیمان “حقوق کودک” در مجمع عمومی سازمان ملل
در سال ۱۹۸۹ میلادی نمایندگان شماری از کشورهای جهان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، پیمان “حقوق کودک” را تایید و امضا کردند، آنها متعهد شدند برای تصویب و اجرای مفاد پیمان در کشورهای خود تلاش لازم را به عمل آورند. این عهدنامه به نام “کنوانسیون حقوق کودک” شناخته میشود. ماده یک این کنوانسیون مقرر کرده است از نظر این کنوانسیون منظور از کودک، افراد انسانی زیر ۱۸ سال است مگر اینکه طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک، کمتر از سن بلوغ باشد.
اوایل اسفند ماه ۱۳۷۲، مجلس شورای اسلامی اجازه ملحق شدن جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون حقوق کودک را تصویب کرد؛ برابر بند یک ماده ۳۱ این عهدنامه “حکومتها حق کودک را برای داشتن بازی، سرگرمی، وقت آسایش و استراحت به رسمیت میشناسند و کودک میتواند بهطور فعال و آزادانه در امور فرهنگی و هنری در خور سنی خود، شرکت کند.” همچنین در بند ۲ این ماده آمده است: “حکومتها به حق کودک برای فعالیتهای هنری و فرهنگی توجه دارند و با اقدامهای خود، آن را پشتیبانی میکنند و امکانات مناسب را برای انجام فعالیتهای فرهنگی- هنری و همچنین اوقات فراغت و سرگرمی کودک فراهم میکنند.”
در سال ۱۳۷۹ شورایعالی استانها به موجب ماده واحدهای به شورای اسلامی شهرها پیشنهاد کرد که شهرداریها را در زمینه تحقق شهر دوستدار کودک به انجام اقدامات لازمی موظف کنند. در این پیشنهاد عنوان شد که این طرح در بخش شهرسازی و معماری با پیگیری، تدوین و تصویب قوانین لازم از سوی دستگاههای مختلف برای تامین فضای مناسب بازی کودکان در مجتمعهای مسکونی نوساز یا در حال ساخت دنبال شود.
همچنین تنظیم قوانین رعایت استانداردهای کاهش خطر و حوادث در مجتمعهای مسکونی، طراحی خیابانها، پیادهروها و پلها به نحوی که برای عبور کودکان و وسایل حمل و نقل کودک مناسب باشد پیشبینی شده است.
شاخص های یونیسف برای شهر دوستدار کودک
یونیسف به عنوان یک مرجع، بر اجرای طرح شهر دوستدار کودک در سراسر جهان نظارت میکند. عمدهترین وظیفه این سازمان در طرح یاد شده ارتقا و حفاظت از حقوق کودکان است تا اطمینان حاصل شود که در تمام مسائل و فرآیندهای تصمیمگیری نظر کودکان در نظر گرفته میشود و حقوق آنها پایمال نمیشود. یونیسف همکاری با مقامات محلی و شهرداریها را در کشورهای مختلف تقویت کرده و برای اطمینان پیشرفت کار از سازمانهای غیردولتی در این زمینه کمک میگیرد، تا رویکرد CFC ( شهر دوستدار کودک) از راههای مختلف در کشورها گسترش پیدا کند.
یونیسف شاخصهایی را برای اجرای این طرح مطرح کرده است که بر طبق آن تامین حقوق کودکان در محوریت قرار دارد، شهر دوستدار کودک مبتنی بر یک حاکمیت محلی است، پارکهای موضوعی دارد و به کودکان اجازه میدهد آزادانه به بیان عقاید خود بپردازند، در این شهر تصمیم گیری بر عهده کودک است.
مراقبتهای بهداشتی کودکان، مسئله دیگری است که در این طرح مورد حمایت قرار گرفته است، به این صورت که دولتها باید امکانات بهداشتی از قبیل آب سالم و سرپناه مناسب برای زندگی کودکان را فراهم کنند. محافظت کودکان از خشونت و سوءاستفاده از دیگر ویژگیهای این طرح بهشمار میآید، باید به کودکان برای دیدار و بازی با دوستانشان اجازه داده شود و آنها در رویدادهای فرهنگی و اجتماعی شهر مشارکت داشته باشند.
شهر دوستدار کودک در ایران
در سال ۱۳۸۶ دولت جمهوری اسلامی ایران تعهدی را به صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) داد و شهر تهران نیز به طرح شهرهای دوستدار کودک ملحق شد.
برابر مفاد این الحاق شهرداری تهران برای هدایت پروژه شهر دوستدار کودک در شهرهای خاورمیانه و شمال آفریقا بهعنوان دبیرخانه، پذیرش مسئولیت کرد؛ البته این برنامه با کمی تاخیر در سال ۱۳۸۸ به تصویب شورای اسلامی شهر تهران رسید و شهر فعالیتهای خود را در راستای محقق شدن “شهر دوستدار کودک” آغاز کرد.
از جمله مواردی که در این مصوبه مورد توجه قرار گرفته، استانداردسازی مبلمان شهری بهویژه وسایل خاص کودکان (ورزش، تفریح و بازی) است.
در سال ۱۳۸۹ طرح شهر دوستدار کودک در شورایعالی استانها به تصویب رسید؛ در این مصوبه با توجه به تاکیدهای دینی، اهمیت حقوق کودکان در دین اسلام و با استناد به وظایف قانونی شورای اسلامی شهر بهخصوص ماده ۷۱ قانون تشکیلات، شورایعالی استانها به شوراهای اسلامی شهرها پیشنهاد کرد تا شهرداریها را در زمینه تحقق شهر دوستدار کودک موظف به انجام اقدامات لازم با لحاظ شرایط مقرر در مصوبه کنند.
در تبصره چهارم مصوبه نیز شهرداری تهران موظف شده است اعتبارات مورد نیاز برای اجرای مطلوب این مصوبه را در ردیفهای مربوط در بودجه سنواتی شهرداری پیشبینی و لحاظ کند.
موانع پیش روی شهر دوستدار کودک
آلودگیهای محیطی و فقدان امنیت و ایمنی لازم از جمله مشکلات پیش روی کودکان در شهرها و بهویژه کلانشهرهای بزرگ نظیر شهر تهران است، برای واژه کودک تعریف خاص و مشخصی تعیین نشده است و در قانون اساسی به عنوان قانون مادر، هیچ مادهای مشخصا در مورد کودکان وجود ندارد و درخصوص حقوقی همچون حق حیات، مسکن و کار از عبارت “هر فرد” استفاده میشود.
مصداقی نیز تحت عنوان “حقوق کودک” در قانون اساسی آورده نشده است، بنابراین حقوق کودک را باید از قوانین و مقررات مرتبطی که در این باره تصویب شده است مانند قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب ۱۳۸۱، قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست و بدسرپرست مصوب ۹۲ استنباط و دریافت کرد.
اگرچه طراحی فضاهای شهری و توجه به جنبههای کالبدی شهر، ضرورت دارد، اما چنانچه قصد داریم شهری داشته باشیم که دوستدار کودک باشد، در ابتدا باید کرامت و منزلت همه ساکنان شهر محقق شود زیرا کودکان در دامان پدران و مادرانی بزرگ می شوند که جزو شهروندان شهر هستند و تضمین سلامت روحی و جسمی آنان با برخورداری از حقوق شهروندی گامی اساسی در راستای تحقق شعار شهر دوستدار کودک است؛ به عبارت دیگر شهر دوستدار کودک یک شهر دوستدار انسان است.
باربد جهرمی
باربد از موسیقیدانان و نوازندگان بنام و از بزرگترین آهنگسازان عهد خسرو پرویز بود که بسیاری از الحان و نواهای موسیقی را که هنوز بعضی از آنها با همان نام در ردیف دستگاههای موسیقی کنونی ما باقی مانده است از ساخته ها و پرداخته های او می دانند و بعضی اختراع مقامات را به او نسبت می دهند
او از خوانندگان ممتاز و از استادان نوازنده بربط بود و به طوریکه از این بیت نظامی در بیان سی احن باربر استنباط میشود
چون یاد از گنج باد آورد راندی زهر بادی لبش گنجی نشاندی
ظاهرا در نواختن سازهای بادی مانند نی نیز ماهر بوده است
شمس الدین محمد قیس رازی مولف کتاب المعجم فی معابیر اشعار العجم آنجا که راجع به اولین شاعر پارسیگو سخن می گوید نوشته است : باربد جهرمی استاد بربطی بود . بنا الحون و اغانی – آواز خوش – خویش در مجلس خسرو که آن را خسروانی خوانند با آنک سربه سر مدح و آفرین خسرو است بر نثر نهاده است و هیچ از کلام منظوم در آن به کار نداشته
حافظ گوید :
مغنی نوایی به گلبانگ رود بگوی و بزن خسروانی سرود
باربد در دستگاه خسروپرویز تا آنجا قدرت و مرتبت داشت و به شاه نزدیک بود که هر کس از بزرگان مطلب یا حاجتی داشت که جرات اظهار آن به شاه نداشت توسط او به شاه عرض می شد.
داستان خبر مرگ شبدیز – اسب سیاه مورد علاقه خسروپرویز – نمونه ای از تقرب باربد به پادشاه و اهمیت موسیقی ایارن در رساندن حالات مختلف است
داستان چنین است :
خسروپرویز ، شبدیز را از میان اسبان خود بیشتر دوست میداشت و گفته بود که هر کس خبر مرگ او را بدهد کشته خواهد شد پس از مرگ شبدیز کسی را یارای آن نبود که این خبر را به خسرو بدهد و او را از خبر مرگ شبدیز آگاه سازد رئیس دواب پادشاه به باربد متوسل می شود که باربد آهنگی می سازد که پادشاه پس از شنیدن آن فریاد بر می آورد که شبدیز مرد باربد پاسخ میدهد آری بدین وسیله شاه از عهدی که بسته بود باز می گردد و رئیس دواب از نگرانی فارغ میشود
این داستان علاوه بر رساندن جایگاه باربد نزد خسروپرویز و استادی و تاثیرآهنگ های او میرساند که موسیقی ایران باید خیلی قوی و پیشرفته بوده باشد تا بتواند حالتهای گوناگون از غم و شادی و خشم و نفرت و کینه و غیر اینها را برساند و موسیقیدان با نغمه و آهنگ منظور خود را به شنونده بفهماند و او را تحت تاثیر خود قرار دهد
پیش ار ورودبابرد در دستگاه خسروپرویز سرکش بر رامشگران سر بود و سمت نوازندگی مخصوص شاه را داشتو بر دیگر موسیقیدانان در باری مقدم بود . پس از آنکه باربر به دربار راه یافت و مورد توجه خسرو قرار گرفت ، سرکش به رقابت با او پرداخت.
داستان رقابت سرکش با باربد در شاهنامه ثعالی آمده است و خلاصه آن چنین است :
سرکش که در پذیرایی های خصوصی خسروپرویز ریاست نوازندگان را به عهده داشت شنید نوازنده ای جوان و چیره دست از مرو که بت ساز و آواز خود شنوندگان را شنوندگان را تحت تاثیر قرار میدهد قصد دارد خود را به شاه معرفی کند سرکش کوشید تا مانع راه یابی او به دربار شود و به دربانان و نزدیکان شاه رشوه ها داد تا مانع راه یافتن او به دربار شوند. باربد که از قضایا مطلع شده بود دربان باغی را که خسروپرویز برای خوشگذرانی به آنجا میرفت را رشوه داد تا هروقت شاه به باغ رفت اونیز به باغ وارد شود و خود را گوشه ایی پنهان سازد
هنگامی که خسروپرویز در باغ به عیش و طرب مشغول بود باربد که لباسی سبز بر تن کرده بود با ساز خود به درون باغ رفت و نزدیک تخت خسرو بالای درخت سروی پنهان شد و هنگامی که خسرو پرویز جام می را بلند کرد باربد به نواختن آوازی لطیف پرداخت به نام « یزدان آفرید » . پرویز شاد شد و نام نوازنده را پرسید اما او را نیافتن هنگامی که خسرو جام دوم را بلند کرد باربد بار دیگر به خواندن شد و « پرتو فرخار » را نواخت . پرویز فریاد بر آورد چه آهنگ زیبایی که تمام بدن می خواهد برای شنیدن آن گوش شود بار دیگر دستور برای یافتن او داد ولی او را نیافتن . پرویز جام سوم را بلند کرد این بار باربد آهنگ « سبز در سبز » را نواخت ئ همه حضار در حیرت شدند پادشاه از جای برخواست و گفت بی شک فرشته است که خداوند برای شادی ما فرستاده است و از خواننده خواهش کرد خود را نشان دهد . باربد از درخت پایین امد و بر خاک افتاد . پادشاه او را نواخت و سبب پنهان شدنش را پرسید . از آن پس او را به ریاست نوازندگان برگزید
تعالی گوید :
باربد در تلاوت اول دستان یزدان آفرید را برای خسرو خواند بعد دستان پرتو فرخار را به سمع رسانید که همان شادمانی را میبخشد که توانگری از پس درویشی پس از این دستان سبز در سبز را خواند و نواخت چنانکه شنوندگان از آهنگ زارزار ابریشم رود و آواز زیر و بم سرود او مجذوب و مبهوت شدند
فردوسی گوید :
زننده بر ـن سرو برداشت رود همان ساخته خسروانی سرود
سرودی به آواز خوش برکشید که اکنون تو خوانیش دادآفرید
از آن زخمه سرکش چو بیهوش گشت بدانست کان کیست خاموش گشت
که چون باربد کس چنان زخم رود نداند نه آن پهلوانی سرود
که پیکار گردش همی خوانند چنین نام آواز او راندند
بر آمد دگر باره آواز رود دگر گونه تر ساخت بانگ سرود
همان سبز در سبز خوانی کنون بر اینگونه سازند مکر و فسون
بشد باربد شاه رامشگران یکی نامداری شد از مهتران
گویند باربد برای هر روز از هفته آهنگی ساخته بود که آن را هفت خسروانی می گفتند و این آهنگ های هفتگانه در کتب تاریخی ئ مئسیقی اسلامی به نام طرق الملوکیه مشهور است
همنچنین برای هر روز از سی روز ماه لحنی ساخته بود که نام سی لحن باربد معروف است و برای سیصد و شصت روز از سال اوستایی سیصد و شصت لحن ساخته بود و هر روز یکی را اجرا می کرد . نظامی در خسرو و شیرین گوید :
ز صد دستان که او را بود دمساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز
این دستان که نظامی نام برده در صدر اسلام معمول بوده و آن را مائه مختار می گفتند که باربد سی لحن آن را برای سی روز از ماه انتخاب کرده بود. کتب ادب و فرهنگها سی لحن باربد را نوشته و در آ« اختلاف دارند . فرهنگ جامع تالیف کریم بن مهدی قلی تبریزی ، سی لحن باربد را چنین مینویسد
آرایش خورشید – یا آرایش جهان
آئین جمشید
اورنگی
باغ شیرین
تخت طاقدیس
حقه کاوس
راح روح
رامش جان – یا آرامش جهان
سبز در سبز
شادروان مروارید
شبدیز
شب فرخ
قفل رومی
گنج باد آورد
گنج گام – گنج کاوس
گنج سوخته – گنج ساخته
کین ایرج
کین سیاوش
ماه بر کوهان
مشگدانه
مروارید نیک
مشکمالی
مهرگانی
ناقوسی
نوبهاری
نوشین باده – باده نوشید
نیمروز
نخجیرگاه
و مینویسد که شیخ نظامی الحان دوم و هفتم و بیست و هفتم رال نگفته و چهار دیگر ذکرکرده و آن چهار چیز عبارتند از
ساز نوروز
غنچه کبک در
فرخ روز
کیخسروی
که مجموعا 31 لحن میشود
کتب و فرهنگها در باب سی لحن باربد اختلاف دارند
اشعار نظامی در باب سی لحن باربد
در آمد باربد چون بلبل مست گرفته بربطی چون آب در دست
ز صد دستان که او را بود در ساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز
ز بی لحنی بدان سی لحن چون نوش گهی دل دادی و گه بستدی هوش
به بربط چون سر زخمه در آورد ز رود خشک بانگ تر در آورد
چو باد از گنج باد آورد راندی ز هر بادی لبش گنجی فشاندی
ز گنج سوخته چون ساختی راه ز گرمی سوختی صد گنج را آه
چو گنج گاو را کردی نوا سنج بر افشاندی زمین هم گاو و هم گنج
چو شادروان مروارید گفتی لبش گفتی که مروارید سفتی
چو تخت طاقدیسی ساز کردی بهشت از طاقها در باز کردی
چو ناقوسی و اورنگی زدی ساز شدی اورنگ چون ناقوس از آواز
چو قند از حقه کاوس دادی شکر کالای او را بوس دادی
چو لحن ماه بر کوهان گشادی زبانش ماه بر کوهان نهادی
چو زد ز آرایش خورشید راهی در آرایش بدی خورشید ماهی
چو بر گفتی نوای مشکدانه ختن گشتی ز بوی مشک خانه
چو گفتی نیمروز مجلس افروز خرد بی خود بدی تا نیمه روز
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
چو قفل رومی آوردی در آهنگ گشادی قفل گنج از روم و از زنگ
چو بر دستان سروستان گذشتی صبا سالی به سروستان نگشتی
و گر سرو سهی را ساز دادی سهی سروش به خون خط باز دادی
چو نوشین باده را در پرده بستی خمار باده نوشین شکستی
چو کردی رامش جان را روانه ز رامش جان فدای کردی زمانه
چو در پرده کشیدی ساز نوروز به نوروزی نشستی دولت آن روز
چو بر مشکویه کردی مشک مالی همه مشکو شدی پر مشک حالی
چو نو کردی نوای مهرگانی ببردی هوش خلق از مهربانی
چو بر مروای نیک انداختی فال همه نیک آمدی مروای آن سال
چو در شب بر گرفتی راه شبدیز شدندی جمله آفاق شبخیز
چو بر دستان شب فرخ کشیدی از آن فرخنده تر شب کس ندیدی
چو یارش رای فرخ روز گشتی زمانه فرخ و فیروز گشتی
چو کردی غنچه کبک دری تیز ببردی غنچه کبک دلاویز
چو بر نخجیرگان تدبیر کردی بسی چون زهره را نخجیر کردی
چو زخمه راندی از کین سیاوش پر از خون سیاوشان شدی گوش
چو کردی کین ایرج را سر آغاز جهان را کین ایرج نو شدی باز
چو کردی باغ شیرین را شکر بار درخت تلخ را شیرین شدی بار
چو برکیخسرو آواز دادی به کیخسرو روان را باز دادی
نواهایی بدین سان رامش انگیز همی زد باربد در پرده تیز
به گفت باربد کز بار به گفت زبان خسروش صد بار زه گفت
چنان بد رسم آن بدر منور که بر هر زه بدادی بدره ای زر
به هر پرده که او بنواخت آن روز ملک گنجی دگر پرداخت آن روز
به هر پرده که او برزد نوایی ملک دادش پر از گوهر قبایی
روایات موجود اختراع الحان موسیقی ایرانی را به باربد نسبت میدهند در واقع این لحنها و مقامها پیش ار باربد هم وجود داشته ولی بی تردید این آهنگساز را باید سرچشمه موسیقی ایرانی و عرب پیش از اسلام شمرد و میتوان گفت هنوز آثاری از الحان در سرزمینهای اسلامی مشرق باقی است زیرا شرقیان در این رشته از صنعت بسیار محافظه کارند
در خصوص مرگ باربد روایتهای متفاوتی وجود دارد از جمله نوشته اند یوسف مغنی شاگرد خود باربد از روی حسد وی ار به قتل رسانیده و دیگری نوشته که سرجیس – سر کیس – مغنی برای رقابت در صنعت او را مسموم ساخت
نویسندگان
آيت الله سيد حسين آيت اللهي(امام جمعه فقيد جهرم )
اثر : خزان العلم و اهل بيت العلم
موضوع : تفسير زيارت جامعه كبيره
ناشر مجتمع فرهنگي شهيد مصلي نژاد ، 1377
***************************************
آيت الله كريمي جهرمي
اثر : اسوه صالحان
موضوع : حيات پر بار آيت الله سيد ابراهيم حق شناس جهرمي ( ره )
نشر راسخون ، 1381
***************************************
حجه الاسلام دكتر لطف الله دژكام ( امام جمعه انديشمند جهرم)
اثر : راه زندگي رسم بندگي
موضوع: شرحی بر وصیت نامه امام علی(ع) به فرزندش امام حسن مجتبی(ع(
انتشارات پيمان غدير
******************************
شكر الله جهان مهين
اثر : 1- انشراح
موضوع : تفسير سوره مباركه انشراح
انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي ، 1390
2- اسوه صبر و مهرباني
موضوع : زندگي حجه الاسلام حاج محمد علي آستانه (ره)، با همكاري مجيد رضا جهان مهين
ناشر مؤسسه فرهنگي هنري اسوه صالحان، 1387
3- گمشده همگان 1344
4-برداشتي از قرآن مجيد 1354
5- عدل و حكمت بالغه الهي 1355
6- اقتصاد سالم پرتوان و پيروز1357
7- سيماي محمد (ص) در نهج البلاغه 1359
8- ويژگي هايي ازقرآن مجيد1361
9-تربيت و اخلاق1370 ( كتاب نمونه سال استان فارس )
10- قرآن از ديدگاه نهج البلاغه 1379
11-اخلاق اسلامي 1383
12- اثر آفرينان جهرم ،با همكاري مجيد رضا جهان مهين 1384
13 -يادي از والدين 1385
14- جامع الزيارات حضرت زينب كبري (س)
15- سيد
16- تفسير سوره الضحي 17
17- معاد 1389
****************************************
حسين حقايق
اثر : كتاب جهرم
موضوع: انواع شعر كلاسيك پارسي ، رويدادها و چهره هاي تارخ ساز جهرم ، اشعار طنز با لهجه جهرمي
انتشارات وحيد ، 1375
****************************************
جلال طوفان
اثر: شهرستان جهرم
موضوع : اطلاعات جغرافيايي ، تاريخي ، اقتصادي ، اجتماعي و فولكلوري جهرم
انتشارات كوشا مهر ، 1381
***************************************
دكتر ناصر كرمي
اثر : جهرم
موضوع : ويژگي هاي جهرم
ناشر مصلي نژاد 1381
******************************
دكتر جمشيد صداقت كيش
اثر: جهرم در پويه تاريخ
موضوع : تاريخ جهرم
انتشارات فرهنگ پارس، 1389
*******************************
سيد محمد مساوات جهرمي
اثر:گلبرگ
موضوع : شعر
******************************
حجه الاسلام زين العابدين دست داده
آثار:
1- حديث غربت موضوع : نگاهي به زندگاني حضرت زهرا (س) پس از رحلت پيامبر (ص) ، نشر جمال،1381
2- تربيت فرزند
3- شميم دوستي
4- 4- نقش متقابل توسعه و مشاركت سياسي با مجحلس شوراي اسلامي ، انتشارات اميد ،1390
*******************************
حجت الاسلام شيخ محمد بهشتي
اثر: گلستان اولياءالله
موضوع: زندگي نامه چهار عالم رباني از نوادگان موسي بن جعفر (ع) در خاندان آيت اللهي
ناشر مصلي نژاد ، 1390
********************************
مترجم : مهدي فصاحت
اثر : نگرشي نو به صلح امام حسن مجتبي (ع) ، مؤلف : استاد الاسعد بن علي
ناشر : پيمان غدير ، 1390
*******************************
صمد فرزين نيا
اثر : فرهنگ فارسي جهرمي
موضوع: واژه ها ، اصطلاحات ، ضزب المثل ها ،باورها و آيين هاي جهرم
ناشر : دانشگاه آزاد شيراز، 1390
************************************
دانيال رحمانيان
اثر : اشكهايم خاكستري اند
موضوع : شعر
نشر مصلي ، 1390
**************************************
عبد الرضا كوهمال جهرمي
اثر :
1-چشم را مي زند اين همه ستاره ، موضوع : شعر دفاع مقدس
ناشر پيمان غدير 1391
2- ترنج ، ترمه ، ترانه موضوع : گزيده شعر شهرستان جهرم
ناشر فصل پنجم 1391
**************************************
مهدي حمايت خواه جهرمي
اثر : دو قدم تا خوشبختي
موضوع :يادآوري هاي جهت ازدواج موفق و زندگي شيرين
انتشارات وثوق 1391
*************************************
حجه الاسلام مهدي آيت اللهي
اثر : شرح ادیبانه و فال گونه غزلیات دیوان حافظ
موضوع : شرح اشعار حافظ
**************************************
علی محمد بشارتی
اثر:
1-از ظهور اسلام تا سقوط بغداد
موضوع: تارخ تحلیلی اسلام وایران
2- از عرش تا عرش
موضوع: تجزیه و تحلیل زندگی سیاسی حضرت زهرا(س)
آيتالله سيد ابراهيم حقشناس جهرمي
آيتالله سيد ابراهيم حقشناس جهرمي، فرزند حجتالاسلام والمسلمين سيد اسدالله موسوي اصفهاني، متولد 1282 هجري شمسي جهرم. داراي تحصيلات عالي حوزوي تا سرحدّ اجتهاد، در شهرهاي جهرم و شيراز است. وي در جهرم از محضر درس بزرگاني چون حجتالاسلام والمسلمين مرحوم سيد محمدعلي حسيني شريعتمداري و مرحوم ميرزا آقا ورعي استهباناتي استفاده كردهاند.
آيتالله حقشناس به بركت استعدادهاي ذاتي خدادادي، چون ذكاوت، هوش سرشار، حافظه قوي و تلاشها و مجاهدتهاي شخصي، مراتب والايي از كمال و اخلاص را كسب كردهاند.
آن عالم متقي و خودساخته، به حقيقت داراي نفس زكيّه، معلمي دلسوز، نكته سنج، پر حوصله، مدرسي محقق، متبحر، خوش بيان و استاد عملي اخلاق و استوانه علم و تقوي بود. معظم له از مدرسين برجسته جهرم بوده و از شاگردان ايشان آيات معظم و حجج مكرم، مرحوم سيد حسن شريعتمداري جهرمي، شيخ حسين شب زندهدار جهرمي، سيد احمد واحدي، شيخ عبدالعظيم فرقاني، سيد احمد حقشناس و سيد اسدالله حقشناس را ميتوان نام برد.
مروريبرزندگانيآيتالله حقشناسجهرمي
آن عالم متقي و خودساخته، به حقيقت داراي نفس زكيّه، معلمي دلسوز، نكته سنج، پر حوصله، مدرسي محقق، متبحر، خوش بيان و استاد عملي اخلاق و استوانه علم و تقوي بود. معظم له از مدرسين برجسته جهرم بوده و از شاگردان ايشان آيات معظم و حجج مكرم، مرحوم سيد حسن شريعتمداري جهرمي، شيخ حسين شب زندهدار جهرمي، سيد احمد واحدي، شيخ عبدالعظيم فرقاني، سيد احمد حقشناس و سيد اسدالله حقشناس را ميتوان نام برد
علاوه بر نامبردگان، تعداد كثيري از آموزگاران، دبيران، روحانيون، اساتيد دانشگاه، قضات و … به طور متناوب افتخار تلمذ و شاگردي آن عالم رباني را دارند از جمله، آيتالله حاج شيخ علي كريميجهرمي و آقاي حاج شكرالله جهان مهين را ميتوان ذكر كرد.
اين عارف صمداني در مبارزات انقلاب نقش هدايتگر و دلگرمكننده داشته و پيشاپيش مردم در راهپيماييها حركت ميكردند و كمكهاي مهم و مثمر ثمري داشتهاند. نامبرده در قاطبه محلات جهرم به افاضه ميپرداختند و مسجد و محراب ايشان همان محل اقامه سابق پدر گرانقدرش، مسجد گازران بوده است. مشار اليه داراي طبع شعر بوده و اكثر اشعارشان در مدح و ستايش اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) بوده و در اشعار خويش تخلص اصليشان «وارسته» بوده و تخلص «حقشناس» هم در برخي اشعارشان ديده ميشود.
وي بعد از مرحوم حجتالاسلام والمسلمين شيخ عطاءالله حقدان، رياست حوزوي علميه زمانيّه را بر عهده داشته و مورد احترام خاصّ همگان و علما و فضلا و مراجع تقليد وقت خود بوده و از طرف مراجع عظام تقليد حضرات آيات عظام بروجردي، حكيم، امام خميني، گلپايگاني، داراي اجازات حسبيّه و اخذ وجوهات شرعيه بودهاند. ايشان داماد مرحوم حجتالاسلام والمسلمين سيد محمد نجفي معروف به سيد عرب (داماد آيتالله العظمي نجفيلاري جهرمي و پدر آيتالله سيد فخرالدين دادور) بودهاند.
همچنين، درب منزل آيتالله حقشناس، همواره بر روي عموم مردم و مراجعان باز بوده و همه روزه نشستي پر بار و با معنويت، در منزل خود داشته و همين طور، در زمان حيات فرزند ايشان، حجتالاسلام والمسلمين حاج سيد احمد حقشناس، اين برنامه، برقرار بوده و بعد از فوت حاج سيد احمد، اين جلسات با حضور فرزند گرانقدرش، آقا سيد محمد حقشناس و مؤمنين تشكيل ميشد و هم اكنون با شركت حاج محمدهادي معرف «امين آيتالله حقشناس» و حاج شكرالله جهان مهين و ارادتمندان اين بيت هر صبح جمعه برگزار ميشود.
سرانجام اين عالم محبوب و وارسته، به تاريخ 3/7/1360 در پي يك بيماري ممتد در شيراز، به جوار رحمت الهي پيوسته كه با فوت ايشان خلاء جبرانناپذيري به اسلام و مسلمين، به ويژه در جهرم به وجود آمده است. جنازه ايشان با تشييع با شكوهي از شيراز به جهرم انتقال داده شد و پس از اقامه نماز، توسط حجتالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمد نمازي در قبرستان فردوس به خاك سپرده شد.
حضرت آیت الله حاج شیخ علی کریمی جهرمی
آيتالله علي كريمي جهرمي، فرزند فرج الله متولد 1320 جهرم. داراي تحصيلات حوزوي در شهرهاي جهرم، شيراز و قم تا درجهی رفيع اجتهاد. از جمله اساتيد ايشان در جهرم حجج اسلام والمسلمین حاج سید ابوالقاسم مهدوي، حاج سید حسین آیتاللهی، حاج شیخ عبدالعظیم فرقانی و حاج میرزا محمّد نمازي بودهاند.
ایشان از ابتداي طلبگي بهرهمنديهاي ويژه و فراوان از خدمت آيتالله حقشناس، به خصوص از نظر اخلاقي داشتهاند. وي در شيراز، مدتی در مدرسهی آقا باباخان و سپس مدرسهي حسينيّهی قوام سکنی گرفت و از محضر درس آيات سیّد محمّد باقر آيتاللهي «حاج عالم»، شيخ محمّد جواد آيتاللهي، و شیخ محمّد صادق دارابی و مرحوم سید نور الدين شيرازي (در درس تفسير) بهرهمند ميشود و بعد در قم در دوران تجرد ابتدا در مدرسه رضويّه و سپس در مدرسهی خانِ «مدرسهی آيتالله العظمي بروجردي» اقامت داشتهاند.
از جمله اساتيد مهمّشان قبل از ورود به دروس خارج، آيتالله سیّد محمّد باقر طباطبایي «آيتالله سلطاني» بوده و در سن 19 سالگي به درس خارج فقه و اصول، راه يافته و از اساتيد ايشان در اين دوره آيات عظام حاج شیخ عباسعلي شاهرودي، محقق داماد، ميرزا هاشم آملي و شيخ مرتضي حائري بودهاند. معظمله سالياني نيز از محضر آيات عظام امام خمینی و اراكي بهره گرفته و به مدت بيست و شش سال نيز از محضر آيتالله العظمي گلپايگاني تلمّذ نمود، تا آنجا كه از شاگردان ممتاز آن مرجع عاليقدر محسوب ميشوند.
ايشان از اساتيد فوق الذكر توشهها برچيده تا به درجهی عالي اجتهاد نائل گرديد. هر چند اين استاد ارجمند به خاطر ملكهی تواضع، به دنبال دريافت اجازات نبوده ولي از مشايخ خويش، حضرات آيات عظام گلپايگاني، سیّد احمد خوانساري مرعشي نجفي، اراكي، مفتخر به دريافت اجازات شده. وي از اوایل طلبگي، همگام با تحصيل خود دروس مراحل پايينتر را تدريس و حدود 20 سال در حوزهی علميّهی قم به تدريس مكاسب و كفايه، اشتغال داشته و از جمله شاگردان ايشان والد محترم مؤلف، به وقت اقامتشان در قم ميباشد. و از سال 1412 ق (1370 ش) به دنبال تعطيلي درس خارج استاد عاليقدرش، آيتالله العظمي گلپايگاني تدريس درس خارج فقه را در مدرسهي معظمله شروع نمودند. در ضمن، بعضي از شاگردان آيتالله كريمي، درسهاي خارجشان را تقرير كردهاند. محل اقامهی جماعت ايشان صبحها و ظهرها مسجد رضوی و شبها مسجد نو قم ميباشد،كه يك دورهی كامل كتاب شريف نهج البلاغه را صبحها پس از اقامهی جماعت، تفسير نمودهاند و چندين سال است كه برنامهی تفسير قرآن كريم دارند.
نامبرده، جهت تبليغ، سخنراني و كنفرانس به شهرهاي مختلف ايران اسلامي و كشورهاي ديگر از جمله انگليس، بلژيك، هلند و… مسافرت نموده است. اين عالم بزرگوار، داماد آيتالله العظمي صافي گلپايگاني از مراجع عظام تقليد ميباشند.
آيتالله كريمي در سفرهاي تبليغي، به شهر جهرم در قاطبهی محلات به افاضه و نماز جماعت ميپرداختند، ولي بيشترين مكان اقامهی جماعت ايشان مسجد علي بن ابيطالب علیهالسلام بوده است.
اين استاد عاليقدر داراي سابقه طولاني در مبارزات انقلاب اسلامي بوده كه امضاي ايشان در ذيل نامهی سر گشادهی فضلا و محصّلين شيرازي مقيم قم، به نخست وزير وقت (هويدا) گواه اين مطلب است.
وي داراي قلمي شيوا و رسا بوده و آثار زياد و ارزشمندي نگاشتهاند كه آثار چاپ شدهی ايشان در زير معرفي ميشود. به اميد آنكه ديگر تألیفاتشان نيز نشر يابد و همگان از آنها بهرهمند شوند.
آثار
1. «الصيام و شهر رمضان المبارك»، عربي، سال 1349ش. انتشارات مؤلف.
2. «سيماي پرهيزكاران»، پيرامون خطبه متّقين، سال 1391 قمري (1349ش) انتشارات مؤلف.
3. «آيين روزهداري»، سال 1392 قمري (1350 ش)، انتشارات مؤلف.
4. «رازهاي آسماني در تفسير سورهی حديد»، حاوي مباحث ارزندهی علمي. ادبي. اخلاقي. اجتماعي. تاريخي، سال 1352، انتشارات مدرسهی حضرت آيتالله العظمي گلپايگاني قم.
5. «تجلي انسان در قرآن» تفسير سورهی انسان، سال 1353 ش، انتشارات مدرسهی آيتالله العظمي گلپايگاني.
شايان ذكر است كه اين كتاب و كتاب قبل «رازهاي آسماني در تفسير سورهی حديد»، در مدرسهی علميّهی آيتالله العظمي گلپايگاني، براي محصّلين و طلاب تدريس ميشده است.
6. «شهيد ربذه، ابوذر غفاري»، سال 1353، انتشارات مؤلف.
7. «نظام اخلاقي اسلام، تفسير سوره حجرات»، سال 1397 قمري (1355ش)، انتشارات مؤلف.
8. «شناخت قرآن از رهگذر قرآن»، سال 1356، انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
9. «پيام رمضان»، سال 1398 قمري(1356 ش)، انتشارات مؤلف.
10. «جاذبه قرآن»، سال 1357، انتشارات مؤلف.
11. «نمونههايي از تأثير و نفوذ قرآن»، به سال 1360، انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
12. «مبارزهی طاغوتيان با قرآن»، سال 1360، انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
13. «سيماي قرآن در نهج البلاغه»، سال 1360، انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
14. «هشداري از اميرمؤمنان عليهالسلام به فرماندار بصره، پيرامون نامهی عثمان بن حنيف»، سال 1402 قمري(1360 شمسي)، انتشارات آفاق.
15. «خط سرخ شهادت»، سال 1362، توسط واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب، در انتشارات بنياد شهيد.
16. «عنايات حضرت مهدي موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف به علما و مراجع تقليد»، سال1366 انتشارات نشر و تبليغ مشهد، و سال 1383 توسط نشر نور ولايت تبريز، وابسته به ستاد بزرگداشت نيمهی شعبان مسجد آيتالله انگجي تبريز.
17. «حيات آيتالله آيتاللهي جهرمي» شرح حال مرحوم آيتالله سیّد علي اكبر آيتاللهي جهرمي، عربي، سال 1411قمري (1369 شمسي).
چاپ در ابتداي كتاب «اللؤلؤ و المرجان»، اثر مرحوم آيتالله حاج سیّد علي اكبر آيتاللهي و بعدها به صورت مجزّا، در شهر لاههی هلند.
18. «سيماي عبادالرّحمان در قرآن»، سال 1369ش، انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
19. «الدّر المنضود في احكام الحدود (فقه) جلد اول» به عربي؛ تقرير بحثهاي دروس آيتالله العظمي گلپايگاني، سال 1412 قمري (1370ش) انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
در ابتداي اين جلد و جلد سوم تقريظي از حضرت آيتالله العظمي گلپايگاني به چاپ رسیده است كه به نحوي، تصديق كنندهي مقام اجتهادي آيتالله كريمي جهرمي ميباشد.
20. «سروش رحمت»، تحليلي از خطبهی شعبانيه پيامبر اكرم صلي الله عليه واله، سال 1370شمسي، انتشارات دارالحكمه قم.
21. «العترةوالقرآن»، عربي، سال1413قمري(1371ش)، انتشارات دارالقرآنالكريم قم.
22. «نتايج الافكار في نجاسة الكفار»، به عربي؛ تقرير بحثها و دروس آيتالله العظميگلپايگاني به سال 1413 قمري (1371ش) انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
تقريظ جالبي از حضرت آيتالله العظمي گلپايگاني در ابتداي اين كتاب، چاپ شده است كه به نحوي تصديق كنندهی مقام اجتهادي آيتالله كريمي ميباشد.
23. «چهرههاي محبوب در قرآن»، سال 1413 قمري (1371 ش)، انتشارات ……………
24. «آيتالله موسس»، شرح زندگاني پر بار مؤسس عاليقدر حوزهی علميّهی قم، آيتالله مرحوم آقاي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، سال 1372 انتشارات دارالحكمه قم، و سال 1383، انتشارات راسخون قم.
25. «الدر المنضود في احكام الحدود(فقه)، جلد دوم» به عربي؛ تقرير بحثهاي دروس آيتالله العظمي گلپايگاني، سال 1414 قمري(1372 ش)، انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
26. «صورة موجزة من حياة المرجع الكبير الديني الاعلي السیّد الگلپايگاني»، عربي، سال 1414 قمري(1372 ش)، انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
27. «ارزشهاي اصيل وانساني»، سال 1373، انتشارات جامعهی مدرسين حوزهی علميّهی قم و دو مرتبه به چاپ رسیده است.
28. «يادي از شيخ المراجع آيتالله العظمي حائري»، سال 1373،انتشارات ستاد برگزاري مراسم شصتمين سالگرد رحلت آيتالله حائري.
29. «خورشيد آسمان فقاهت و مرجعيت»، شرح حال و زندگاني مرجع اعلاي جهان تشيّع، حضرت آيتالله العظمي مرحوم آقاي حاج سیّد محمّد رضا گلپايگاني، سال 1373، انتشارات دارالقرآن الكريم قم.
30. «سلالهی پاكان»، شرح زندگاني حضرت آيتالله سیّد علي اكبر آيتاللهي جهرمي، سال 1373، انتشارات دارالحكمه قم.
31. «مع معلم الاخلاق في صفحات المكاسب»، عربي، سال 1373 به مناسبت كنگرهی بزرگداشت دويستمين سالگرد ميلاد شيخ مرتضي انصاري، توسط دفتر تبليغات اسلامي حوزهی علميّهی قم، انتشارات الهادي قم.
32. «جهان اسلام و مسئلهی تحريف» سال 1374، انتشارات دارالحكمه قم، توسط مجمع تقريب مذاهب.
33. «مهدي مقتداي مسيح عليهما السلام» سال 1374، انتشارات احرار تبريز، توسط نشر نورولايت تبريز، وابسته به ستاد بزرگداشت نيمهی شعبان مسجد آيتالله انگجي تبريز.
34. «حقوق فراموش شده امام زمان ارواحنا له الفداء»، سال 1374، انتشارات احرار تبريز توسط نشر نور ولايت تبريز وابسته به ستاد بزرگداشت نيمهی شعبان مسجد آيتالله انگجي تبريز.
35. «سيماي رمضان در صحيفهی سجاديه»، سال 1374، انتشارات تشيّع قم.
36. «الدّر المنضود في احكام الحدود (فقه)، جلد سوم» عربي و تقرير بحثهاي دروس آيتالله العظمي گلپايگاني، سال 1417 قمري (1375ش).
37. «قرآن و هدايت انديشهها»، سال 1375، انتشارات انجمن علمي فرهنگي و هنري استان مركزي تحت نظارت ادارهی ارشاد استان مركزي ويژهی نمايشگاه سراسري قرآن و عترت اراك.
38. «اذان نغمه آسماني»، سال 1375، انتشارات حضرت معصومهی قم سلام الله علیها.
39. «تكرار حماسهی علي در خطبهی زينب سلام الله علیها»، سال 1375، انتشارات حضرت معصومهی قم سلام الله علیها.
40. «اسرار و ليالي قدر»، سال 1417 قمري (1375ش)، طرح فرهنگي قدر.
41. «المقدسالاردبيلياضواءعليحياتهوشخصيته»، سال1417قمري(1375ش)، ترجمهي
کمال السيد، انتشارات انصاريان قم
42. «به سوي مدينهی فاضله» شرح نامهی حيات بخش امام علي عليهالسلام به امام حسن عليهالسلام، سال 1376، انتشارات راسخون قم.
43. «جرعهاي از چشمه سار غدير»، سال 1376، انتشارات نور ولايت تبريز، وابسته به ستاد بزرگداشت نيمهی شعبان مسجد آيتالله انگجي تبريز.
44. «مهاجر الي الله»، سيري در زندگاني حضرت آيتالله العظمي حاج سیّد عبدالحسين نجفي لاري، سال 1376، بنياد معارف اسلامي قم، توسط كنگرهی بزرگداشت آيتالله العظمي حاج سیّد عبدالحسين نجفي لاري.
45. «صلاة الجمعة في غيبة الحجة علیهالسلام»، عربي، سال 1376، بنياد معارف اسلامي قم، توسط كنگرهی بزرگداشت آيتاللهالعظميحاج سیّد عبدالحسين نجفيلاري.
46. «آواي رحيل»، نگرشي بر حالت احتضار، چاپ اول سال 1376، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزهی علميّهی قم و چاپ دوم سال 1378، انتشارات راسخون قم.
47. «عقيلهی بني هاشم، زينب سلام الله علیها»، تحليلي از شخصيت والاي زينب كبري، چاپ اول و دوم سالهاي 1376 و 1379، انتشارات راسخون قم.
48. «اشعهی حيات از بستر شهادت»، شرح وصاياي آخرینِ امام علي عليهالسلام، به سال 1376، انتشارات راسخون قم.
49. «زمزمهی عاشقان»، شرح دعاي افتتاح، سال 1377، انتشارات راسخون قم.
50. «صحيفهی آفتاب»،كلماتگهربار مهـديآلمحمّدعليهم السلام، ســال1377، انتشارات نور ولايت تبريز وابسته به ستاد بزرگداشت نيمهی شعبان مسجد آيتالله انگجي تبريز.
51. «اولياء الله در قرآن و روايات»، سال 1377، انتشارات راسخون قم.
52. «دختر و پسر نمونه در قرآن»، سال 1379، انتشارات راسخون قم.
53. «سيماي امام حسين عليهالسلام»، سال 1379، انتشارات راسخون قم.
54. «بانوي ملكوت»، نگرشي بر حيات معنوي كريمهی آل محمّد، حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعليها، چاپ اول سال1379، و چاپ دوم سال1382انتشارات راسخون قم.
55. «سيماي امام علي عليهالسلام در نهج البلاغه»، سال 1380، انتشارات راسخون قم.
56. «حديث آرزومندي»، شرح دعاي ندبه، سخنرانيهاي ايشان در راديو سال 1380، انتشارات راسخون قم.
57. «سيره و سخن فاطمه سلام الله علیها»، سال 1380، انتشارات راسخون قم.
58. «همره نور» بحثهايي پيرامون زيارت و زيارت ناحيهی مقدسه، سال 1380، انتشارات سابقون قم.
59. «اسوهی صالحان»، نگرشي در زندگي حضرت آيتالله مرحوم حاج سیّد ابراهيم حقشناس جهرمي، سال1381، انتشارات راسخون قم، توسط بنياد آيتالله حقشناس جهرمی.
60. «بررسي مقايسه اي بين حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف و امام حسين عليهالسلام»، سال 1381، انتشارات بنياد فرهنگي و خيريّهی نيمهی شعبان مسجد آيتالله انگجي تبريز.
61. «ريحانهي حضرت محمّد صلي الله عليه و اله امام حسن مجتبي عليهالسلام»، سال 1382، انتشارات راسخون قم.
62. «يكصد و يك پيام از قرآن كريم»، سال 1382، انتشارات راسخون قم.
63. «نشانههاي او در قرآن»، در سال 1383 انتشارات راسخون قم.
برخي كنفرانسها و همايشها و سمينارهایي كه آيتالله كريمي جهرمي در آن شركت داشتهاند:
ـ رياست كمسيون كنگرهی بزرگداشت مقدس اردبيلي.
ـ رياست كمسيون كنگرهی بزرگداشت شيخ انصاري.
ـ مهدي پژوهی نمونه، درهمايش ابعاد وجودي امام مهدي ارواحنا له الفداء در تهران، توسط سازمان تبليغات اسلامي سال 1379.
ـ. خادم نمونهی قرآن كريم در همايش خادمان قرآن كريم در تهران، توسط وزارت ارشاد سال 1379.
ـ. نويسندهی بهترين مقاله، برگزيده در كنگرهي كشوري 1200 شهيد شهرستان جهرم سال 1379.
ـ ارائه دهندهی مقاله در كنگرهی شيخ مفيد.
ـ سخنران و ميهمان در كنگرههاي سرداران لشكر 17 علي بن ابيطالب علیهالسلام قم.
ـ سخنران سمينار قرآن و عترت ادارهی ارشاد استان مركزي.
ـ سخنران همايش ابعاد وجودي امام مهدي ارواحنا له الفداء، توسط سازمان تبليغات اسلامي زاهدان، سال 1375.
ـ سخنران مسابقات سراسري قرآن و نهج البلاغه، يادوارهی امام علي علیهالسلام، توسط وزارت آموزش و پرورش زنجان، سال 1380.
ـ سخنران همايش دومين كتاب سال ولايت قم، سال 1379.
ـ سخنران همايش سومين كتاب سال ولايت شهر ري، سال.1380.
برخي از مقالات چاپ شده و مقدمههایي كه بر كتب نگاشتهاند
1. مقدمه برترجمهیکتابی، با عنوان «چكيدهي منطق»، تأليف دكتر عبدالهادي الفضلي
و ترجمهی ناصر باقري بيدهندي سال 1360.
2. بيانيهی تشكر 2 صفحهاي، در ابتداي مجموعهی يادوارهي شهيد عبدالحسين كريمي جهرمي (برادر آيتالله علي كريمي جهرمي)، سال 1361، كه توسط بنياد شهيد جهرم به چاپ رسیده است.
3. مقدمهی 14 صفحهاي بر كتاب «مجمع المسائل»، جلد اول به عربي، تأليف آيتالله العظمي گلپايگاني، چاپ دوم سال 1403 قمري(1361 ش).
4. مقدمهی 9 صفحهاي بر كتاب «مجمع المسائل»، جلد دوم به عربي، تأليف آيتالله العظمي گلپايگاني، چاپ دوم سال 1403 قمري (1361 ش).
5. مقدمه بر كتاب «حول مسائل الحج»، اثر آيتالله العظمي گلپايگاني به عربي، سال 1412 قمري (1370 ش).
6. مقدمهي بر كتاب شعر «حماسهی كربلا»، اثر حضرت آيتالله العظمي حاج شیــخ
لطفالله صافيگلپايگاني به سال 1371.
7. مقدمهی10 صفحهاي بركتاب «مجمع المسائل»، جلد 1 فارسي، اثر آيتالله العظمي گلپايگاني، سال 1372.
8. مقدمهی 7 صفحهاي بر كتاب «مجمع المسائل»، جلد 2 فارسي، اثر آيتالله العظمي گلپايگاني، سال 1372.
9. مقالهی «خدمتگذار صادق، شريعت احمدي»، كيهان تاريخ 25/10/1372.
10. مقالهی «مقتطفات بقية السّلف»، به عربي، مجلهی رسالة القرآن، شمارهی14، سال 1372.
11. مقالهی «مسألهی حبوة»، تجلي گاه امتياز شيخ مفيد، به مناسبت كنگرهی جهاني هزارهي شيخ مفيد، سال 1413قمري (1373 ش).
12. مقدمهي 11 صفحهاي بر كتاب «آداب و احكام حج»، تأليف آيتالله العظمي سیّد محمّد رضا گلپايگاني سال 1413قمري(1373 ش).
13.مقدمهی 6 صفحهاي بر كتاب «استفتائات پزشكي»، اثر آيتالله العظمي صافي گلپايگاني سال 1415 قمري (1373ش).
14. مقالهی «عروج آسماني در ليلة القدر»، رسالت به تاريخ 1/12/1373.
15.مقالهی «راستيها و كاستيهاي حوزه»، رسالت 21/12/73 و 23/12/1373.
16. مقالهی «نقش روحانيت در توسعهي فرهنگي»، در مجلهی راه دانش يك و دو، شمارهي مسلسل 1، بهار 1374.
17.مقالهی «سيماي قرآن در منظر امامت»، در مجلهی مبين ويژهی قرآن پژوهي، شمارهی 1 بهار 1374.
18. مقالهی «راز و رمز قيام حسيني»، رسالت تاريخ 21/3/1374.
19. مقالهي «عزاداري امام حسين عليهالسلام در سيرهی ائمهی معصومين عليهم السلام» كيهان، تاريخ 21/3/1374.
20. مصاحبه با آيتالله كريمي در ويژه نامهی هشتمين كنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، تاريخ مرداد ماه 1374.
21. مقالهي «سوگداشت عاشورا در سنت و سيرهي پيامبر و ائمه اطهار علیهم السلام»، كيهان هوایي، تاريخ 21/4/1374.
22. مقالهي «اربعين. تجديد خاطر شهيدان»، رسالت، 1/5/1374.
23. مقالهی «آيا ميتوان از آيات و روايات استناد طنز آميز كرد»، رسالت تاريخ 23/7/1374.
24. مقالهی «سرگذشت نيك بختان» در مجلهي به انتظار خورشيد ويژه نامه نيمـهي
شعبان 1416ق (1374 ش) مسجد آيتالله انگجي.
25. مقالهی «مبتكر روش نوين فقاهت در حوزه، آيتالله العظمي بروجردي »، رسالت به تاريخ 13/12/1374.
26. مقالهی «پاسدار فقاهت شيعه، آيتالله العظمي حائري»، روزنامهي رسالت 19/1/1375.
27. مقالهي «سيماي سیّد الشهداء عليهالسلام، در حديث لوح» روزنامهي رسالت 14/4/1375.
28. مقالهي «سري از اسرار الهي، پيرامون امام زمان ارواحنا له الفداء »، مجلهی سروش سال هيجدهم شمارهي 817، تاريخ آذر ماه 1375.
29. مقالهي «تجلي شهود و غيبت در امام زمـان ارواحنا له الفداء»، در مجــلهی كعبــه مقصود ويژهي نيمهي شعبان 1417ق، مسجد آيتالله انگجي تبريز، تاريخ 16/10/1375.
30. مقالهي «صورت و سيرت امام زمان ارواحنا له الفداء» در مجلهی صبح وصال، ويژهي نيمهي شعبان 1418قمري، (1376ش)، مسجد آيتالله انگجي تبريز.
31. مقالهي «مهاجر الي الله، سيري در زندگي عالم مجاهد سیّد عبدالحسين لاري» در نشريّهی پيام حوزه، از سري انتشارات شوراي عالي حوزهي علميّهی قم، ويژهی همايش بزرگداشت سیّد عبدالحسين لاري، سال چهارم شمارهی4 سال 1376.
32. ترجمهی «دستور العملي از آيتالله سیّد عبدالحسين لاري»، در نشريّهی پيام حوزه، از سري انتشارات شوراي عالي حوزهي علميّهی قم، ويژهي همايش بزرگداشت سیّد عبدالحسين لاري، سال چهارم، شمارهي 4، سال 1376.
33. مقالهی «بقية الله يادگار خدا»، در مجلهی موعود شمارهي چهارم سال 1376.
34. مقالهي «سيماي امام حسين عليهالسلام درحديث لوح»، مجلهي سروش، سال نوزدهم، شمارهي 835 تاريخ 20/2/1376.
35. مقالهي «ابعاد زندگي پيامبرصلی الله علیه و اله»، در مجلهي سروش، سال نوزدهم تاريخ 7/4/1376.
36. مقالهی «چرا در غيبت، كتابي نمينويسي؟»، مجلهی موعود، شمارهي2، تير 1376.
37. مقالهي «دعا و پرورش روح شهادت طلبي»، در مجلهی «الرحيل» ويژه نامهی يادوارهی شهداي مارال تبريز، آبان 1376.
38. مقالهی «چرا در غيبت كتابي نمينويسي؟»، مجلهی موعود، شمارهي 8 خرداد و تير 1377.
39. مقالهی «مهدي موعود در نهج البلاغه»، در مجلهي شمس ولايت ویژه نامه نیمه شعبان 1412 ق (1379 ش)، مسجد آیتالله انگجی تبریز.
40. مصاحبه با آيتالله كريمي جهرمي، مجلهی فرهنگ كوثر آستانهی مقدسهی حضرت معصومه سلام الله علیها» شمارهی 37 سال چهارم، سال 1379.
41. قسمت دوم مصاحبه با آيتالله كريمي جهرمي، مجلهی فرهنگ كوثر آستانهی مقدسهي حضرت معصومه سلام الله علیها، شمارهي 38 سال چهارم، سال 1379.
42. مقالهي «بررسي مقايسهاي و تطبيقي بين حضرت مهدي ارواحنا له الفداء و امام حسين عليهالسلام» در مجلهی جان جهان،ویژه نامه نیمه شعبان 1422 ق (1380 ش) مسجد آیتالله انگجی تبریز.
43. مقالهي «بررسي مقايسهاي و تطبيقي بين حضرت مهدي ارواحنا له الفداء و امام حسين عليهالسلام»، به صورت سلسلهوار در روزنامهی جمهوري اسلامي به سال 1381.
44. مقالهي «سيماي مهدي ارواحنا له الفداء در كلام معصومين عليهم السلام»، در مجلــهی
شمس ولايت، ویژه نامهی نيمهي شعبان 1422 قمري (1381 ش)، مسجد آیتالله انگجی تبریز.
45. مصاحبه با آيتالله كريمي جهرمي، دربارهی حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء در مجلهي كعبه، شهريور و مهر 1382.
46. مقدمهی7صفحهاي بركتاب«اخلاق اسلامي»اثرآقای شکراللهجهانمهین، سال1383.
47. مقالهي «شاخصههاي حكومت مهدي موعود ارواحنا له الفداء»، در مجله شمس ولايت، ويژهنامهی نيمهي شعبان 1424 ق، (1383 ش) مسجد آيتالله انگجي تبريز.
48. مقالهاي در كتاب «حكومت نامهی امام علي عليهالسلام»، جلد 4، مصاحبهها و نشستهايعلمي، به مناسبت نخستين همايش بينالمللي مردمسالاري ديني به سال 1383.
49. مقدمه بر كتاب سؤال و جواب، پيرامون مسائل حج، مطابق با فتاواي آيتالله العظمي گلپايگاني، به فارسي.
50. مصاحبه، پيرامون شخصيت آيتالله العظمي گلپايگاني مجله رهنمون، شماره7.
51. مقالهي «واژهها و اصطلاحات انقلابي در قرآن كريم» در مجلهی پاکستانی جهاد، شمارهی 9 و
حضرت آيت الله سيد حسين آيت اللهي
حضرت آيت الله سيد حسين آيت اللهي (ره) فرزند برومند مرجع فرزانه حضرت آيت الله العظمي سيد عبد المحمد آيت اللهي (ره)و نوه بزرگوار مرجع مجاهد،علامه جليل القدر حضرت آيت الله العظمي حاج سيد عبد الحسين نجفي (ره) و از سلسله جليل سادات موسوي است كه نسب ايشان از طريق امامزاده ركن الدين- مدفون در دزفول- به حضرت حمزه فرزند امام موسي بن جعفر (ع) – مدفون در ري – مي رسد.
جد بزرگوار ايشان حضرت آيت الله العظمي حاج سيد عبد الحسين نجفي (ره)از شاگردان برجسته مرحوم ميرزاي شيرازي و داراي اجازه اجتهاد مرحوم ميرزا محمد حسن شيرازي- صاحب فتواي تنباكو- بودند ايشان در پاسخ به درخواست عده اي از بزرگان و مردم جنوب فارس به خصوصلارستان مبني بر اعزام يكي از علما از نجف جهت ارشاد و پيشوايي مردم در امور ديني و معنوي و رهبري آنان در راه جهاد با اشرار و ظلمه بهخصوص دست نشاندگان استعمار انگليس، آيت الله العظمي نجفي (ره)را روانه لار نموده و خطاب به مردم مي فرمايند « با بردن ايشان نجف را به لار مي بريد.»
آن علامه مجاهد پس از سالها حضور فداكارانه در لار و مبارزه با ظلم و ستم خوانين و رهبري قيام مقدس مردم جنوب ايران برعليه استعمار روس و انگليس و تجهيز و تهييج سرداران دلاور چون رئيس علي دلواري، در پي اشغال لارستان توسط نيروهاي استعمار به سمت فيروز آباد و جهرم حركت كرده و پس از عمري جهاد و مبارزه و هدايت آگاهانه مردم در شهرستان جهرم دار فاني را وداع گفته وجنازه آن مرحوم در همين شهر دفن مي گردد.
پس از رحلت حضرت آيت الله العظمي سيد عبد الحيسن نجفي (ره) مرجعيت و زعامت مردم به عهده فرزند ايشان حضرت آيت الله العظمي سيد عبد المحمد آيت اللهي (ره)قرار مي گيرد و ايشان پس از فوت پدر به درخواست مردم لار عازم آن منطقه مي گردند. آن سالها كه دوره آغازينحكومت سياه پهلوي بود به علت مبارزه و قيام مسلحانه عليه حكومت، معظم له را دستگير كرده، تحت مراقبت قرار مي دهند و بي درنگ دستگاه حكومت خواهان اعدام ايشان مي گردد ولي توصيه هاي مكرر علما و مراجع عظام نجف و ارسال تلگرافهاي متعدد به تهران حكومت را از اين امر منصرف نموده و دستور تبعيد ايشان را به شيراز صادر مي كند در خلال همين مسافرت است كه در مردادماه سال 1310 در پي توقف كوتاهي در جهرم حضرت آيت الله سيد حسين آيت الله (ره) ديده به جهان گشوده و چند روز بعد به همراه اين كاروان كه به تبعيدي اسارت گونه مي رفت رهسپار شيراز مي شوند.
حضرت آيت الله حاج سيد حسين آيت اللهي (ره)دوران كودكي و نوجواني خود را با رنج سالهاي تبعيد پدر و غربت و تنهايي سپري نمود و در آغاز جواني به علت شوق وافر به تحصيل علم قدم در راه تحصيلات علوم ديني نهاد ايشان پس از طي مراحل مقدماتي در شيراز از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله سيد محمد باقر آيت اللهي – معروف به حاج عالم – و آيت الله حاج سيد محمد كاظم آيت اللهي و حضرت آيت الله حاج شيخ ابوالحسن حدائق بهره بردند و در نهايت به محضر درس مرجع وارسته حضرت آيت الله العظمي شيخ بهاء الدين محلاتي راه يافته و دوره سطح را در حضور آن مرجع بزرگ به پايان رساندند. روح مبارزاتي و ظلم ستيزي ايشان باعث شد كه فرياد هميشه خروشان آن مجاهد شجاع بر عليه ابتذال و بي بند وباري حكومت پهلوي در همه جا طنين انداز شود و در محضر درس آيت الله محلاتي به عنوان يك طلبه مبارز و فريادگر معرفي گردد.
تا اينكه به علت يك بيماري سخت مجبور به عزيمت به تهران جهت مداوا گرديدند و در آنجا در يكي از مدارس علوم ديني ساكن شدند.
آن سالها كه همزمان با قيام مقدس آيت الله كاشاني بود آيت الله آيت اللهي فرصت مناسبي يافتند تا به صف مبارزين عليه استعمار به رهبريآيت الله كاشاني بپيوندند ايشان بارها خاطرات شيرين حضور خودشان را در محضر آيت الله كاشاني و تحولات آن زمان باز گو مي نمودند و مي فرمودند: ( آنروز كه به تحريك استعمار، طرفداران مصدق بيت آيت الله كاشاني را سنگباران كردند بنده آنجا بودم و در اين تهاجم مجروح شدم. )
علاقه بسيار اين عالم بزرگ به علم و دانش، ايشان را براي ادامه تحصيلبه شهر مقدس قم كشانيد و در آنجا از محضر اساتيد وارسته اي همچون آيت الله سلطاني طباطبايي و آيت الله علمائي استفاده نموده سپس به محضر درس مرجع كبير حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره)گام نهادند كه از تقريرات درس خارج حضرت آيت الله العظمي بروجردي كتاب طهارت، خمس و قضا را به رشته تحرير در آوردند.
اما اوج شكوفايي علمي و معنوي ايشان گام نهادن در محضر درس مرشد و مراد خود حضرت آيت الله العظمي امام خميني (ره) است همسر مكرمه ايشان نقل مي كند « روزي آقا در حالي كه حالي متفاوت با روزهاي قبل داشتند و از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيدند به منزل آمدند و فرمودند امروز گمشده خود را در حوزه ها يافتم كسي كه مي تواند سالها تشنگي مرا سيراب كند او شخصي است به نام حاج آقا روح الله »
ميزان اشنايي آيت الله آيت اللهي با امام خميني و ارتباط معنوي با ايشان در قالب شش دفتر بعنوان تقريرات درس اصول و فقه كاملاً مشهود استمعظم له همواره حضور چند ساله خود را در درس امام خميني (ره) بزرگترين افتخار قلمداد مي كردند.
در اوج سالهاي ظلم و بيداد حكومت پهلوي عده اي از مردم جهرم كه از ظلم دست نشاندگان دستگاه طاغوت به ستوه آمده بودند و پناهگاه خودرا در يافتن انساني ظلم ستيز و وارسته جستجو مي كردند دست به دامان مرجعيت شده و از مرحوم آيت الله العظمي سيد عبد المحمد آيت اللهي (ره)كه در شيراز در تبعيد به سر مي بردند در خواست كردند كه فرزند خود حضرت آيت الله حاج سيد حسين آيت اللهي (ره) را جهت ارشاد و رهبري مردم به جهرم بفرستند.
آيت الله حاج سيد حسين آيت اللهي (ره) با توجه به اشتياق وافر به تحصيل علوم ديني بويژه محضر درس حضرت امام (ره) ابتدا عزيمت به جهرم را قبول نكردند ولي در يكي از ديدارها كه عده اي از اهالي جهرم به محضرشان رسيده و از ظلمهاي كه به مردم رفته سخن گفتند روح هدايت گر و نجات بخش ايشان سفر به جهرم را لازم دانسته و هجرت الي الله خود را آغاز نمودند.
پس از حضور در جهرم و انتخاب مسجد به عنوان پايگاه اصلي مبارزه، با همت و تلاش عده اي از مؤمنين مقدمات ساخت وساز حسينيه ي كويعلي پهلوان را در جهرم فراهم نموده و خود ايشان كلنگ اين بناي حسيني را به همراه عموي بزرگوارشان حضرت آيت الله سيد علي اكبر آيت اللهي (ره) به زمين زده و علي رغم ممانعت و فشار از طرف دستگاه حكومت با ايستادگي و شجاعت مركز اصلي ارشاد و رهبري خود را در حسينيه بر پا
كردند
در سال 1340 و پس از فوت حضرت آيت الله سيد علي اكبر آيت اللهي (ره) در جهرم كه مسئوليت اقامه نماز جمعه را پس از پدر و برادر ارشد خود بر عهده داشتند به درخواست مردم و موافقت حضرت آيت الله العظمي سيد عبد المحمد آيت اللهي (ره) در سنگر نماز جمعه قرار گرفته و با خطبه هاي آتشين و حماسي روح و جان مردم تشنه حقيقت و معرفت را سيراب كردند اولين نماز جمعه ايشان در مسجد امام حسين ( ع ) كه پايگاه مبارزاتي و ارشاد جد بزرگوار و عموي گرانقدرشان بود اقامه نموده و سپس به علت ازدحام جمعيت و كمبود فضا – مسجدي كه بعدها به نام مبارك امام خميني ناميده شد،انتقال يافت
پس از پيروزي انقلاب و بر حسب حكم حضرت امام خميني (ره)مبني بر ادامه حضور ايشان در اين سنگر خطير و همت مردم خير در ساخت وساز مصلي بزرگ جمعه همواره نماز جمعه باشكوه هر چه تمامتر در اين مكان تا آخرين سال حياتشان ادامه يافت و…
با آغازنهضت امام خميني (ره) در سال 1342 حضرت آيت الله آيت اللهي (ره)با شناخت و معرفتي كه نسبت به امام و مراد و مرشد خود داشتهمگام با نهضت وي تا پيروزي انقلاب اسلامي ايران، جهرم را به يكي از كانونهاي گرم مبارزاتي انقلاب تبديل نمود و به علت ايراد سخنراني ها و افشاگريها و ترتيب دادن رهپيمايي، در سال 1342 ، سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك) ايشان را دستگير و روانه زندان اوين كرد
پس از چند ماه تحمل سختي و رنج وشكنجه مجدداً به جهرم مراجعت نمودند. آنمرد مجاهد كه درس ظلم ستيزي را از مكتب سرور آزادمردان جهان حضرت امام حسين (ع) آموخته بود بار ديگر به كانون مبارزاتي خود يعني حسينيه قدم نهاد و هرگز آرام ننشست و هميشه و در همه جا مدافع انقلاب واسلام و امام بود.
در سال 1352 در مراسم تدفين پدر بزرگوارشان اقدام به سخنراني كوبنده اي بر ضد رژيم نموده و مقلدان آن مرحوم را به تقليد از امام خميني (ره)توصيه نمودند. پس از اين سخنراني ايشان را دستگير و روانه زندان كردند و پس از بازگشت به جهرم و ادامه كار براي بار چندم در سالهاي 56 و 57 به علت حمايت از انقلاب و امام بار ديگر باز داشت و به زندان اوين انتقال داده،ايشان را بطور كلي ممنوع الملاقات نموده و حتي به خانواده معظمشان اعلام كردند كه نام او در ليست افراد اعدمي قرار دارد.
با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) و آغاز كينه توزيهاي استكبار عليه ملت مظلوم ايران و ايجاد مشكلات بر سر راه انقلاب حضور انسانهاي وارسته و آگاه به زمان در صحنه، عاملي بود كه مي توانست اين مشكلات را از سر راه بردارد.
پس از پيروزي انقلاب و با وجود توطئه هاي شوم دشمنان بخصوص منافقين در اكثر شهر هاي ايران، حضور مؤثر و هدايت گر حضرت آيت اللهآيت اللهي (ره) در جهرم چون سدّي استوار مانع هرگونه رخنه و آشوب در صفوف آهنين اين ملت بود و با آغاز جنگ تحميلي، شهرستان جهرم با هدايت گري آن مجاهد خستگي ناپذير سهم عزيمي در دفاع از اين مكتب داشت.
پشتيباني وتداركات يك لشكر مستقل توسط مردم شهيد پرور جهرم به ناملشكر 33 المهدي (عج) در زمان جنگ و تقديم 1200 شهيد خود نشان اين ادعاست. چه كسي مي توانست خطابه هاي حماسي و رجز هاي دلاورانه آنمرد مبارز را بشنود و در مقابل تهاجم كفر و ظلم آرام بنشيند؟
آيت الله آيت اللهي (ره)باحضور مكرر در جبهه ها در كنار رزمندگان و در ميان سنگر هاي آنان به سربازان امام زمان (عج) روحيه مي دادند. حضورايشان در جبهه ها نه تنها پشتيبان رزمندگان شهرستان جهرم و استان فارس بود بلكه با حضور در لشكرها و پادگانهاي گوناگون عامل تقويت روحي براي همه رزمندگان بود. حضور باصفاي ايشان در سنگر رزمندگان علي رغم وجود امكاناتي كه براي ائمه جمعه براي اسكان و پذيرايي در شهر اهواز مهيا بود ، مؤيد روحيه شهادت طلبي و مجاهدت و دلاوري آنمرد بزرگ است.
حضور وي در تشيح جنازه همه شهداي شهرستان جهرم، اقامه نماز مستقل بر هركدام از جنازه هاي پاك ومطهر آنان، شركت در مجالس يادبودآن عزيزان تسلي دادن به باز ماندگانشان و روحيه دادن به آحاد مردم را كمتر كسي مي تواند فراموش كند.
هر كس كه كمترين آشنايي با دوران حيات با بركت و مقدس آيت الله آيت اللهي (ره)داشته باشد اذعان دارد كه وي مردي بود كه زندگي خود راوقف مردم بخصوص توده محروم و زجر كشيده كرده بود و هميشه خانه ايشان مامن و ملجا انسانهاي دردمند و زجر كشيده اي بود كه حل مشكلات خود را در مراجعه به اين بيت شريف مي دانستند . روحيه خدمت گذاري به مردم در ايشان در حد اعلي نمايان بود و علي رغم وجود مشكلات مختلف و تدريس علوم ديني به شاگردانشان اكثر اوقات شريفشان را صرف رتق وفتق امور مردم مي نمودند. غيرت و هميت و مهرباني او اين اميد را در دل مردم زنده مي كرد كه اين بيت، خانه اميد مستمندان و محرومان است. ايشان به تنهايي تعداد زيادي از خانواده هاي بي سر پرست و تهي دست را تحت پوشش خود داشتند. دغدغه خاطر هميشگي او مردم و رفع مشكلات آنان بود. قسمت عمده خطبه هاي نماز جمعه ايشان به بازگو كردن مشكلات مردم و محرومين و توصيه به مسئولين جهت رسيدگي به مشكلات مردم بود.
حضرت آيت الله سيد حسين آيت اللهي (ره) پس از عمري تلاش و مجاهدت وتحمل رنج و زحمت طاقت فرسا در امر تبليغ دين و مكتي حقهجعفري و پس از سالها مبارزه با نفس و جهاد در سحر گاه نوزدهم ماه شوال در ايام شهادت رئيس مذهب شيعه حضرت امام جعفر صادق (ع) مطابق با بيست وپنجم دي ماه هزار و سي صد و هفتاد و نه(1379 )مقارن با اذان صبح به ديدار مبعود شتافت و جان مالامال از عشق و ارادت مردم را در داغ هجران گداخت.
آیت الله حسین شب زنده دار جهرمی
تولد و خانواده
در آغاز بهار و نخستین روزهای سال 1308 شمسی (8 شوال 1347) در خانة کربلایی احمد واقع در محلة قدیمی سنان جهرم، پسری دیده به جهان گشود. پدر و مادر وی که از شیفتگان پیامبر و آل او (ع) بودند نامش را «حسین» نهادند.
کربلایی احمد و بردارش حاج قنبر با همسر و فرزندان در یک خانه ساده زندگی می کردند. هر دو کاسب جزء و ساده بودند که روزانه کالاهای مورد نیاز روستاییان را از شهر تهیه می کردند و برای فروش به روستا می بردند. آنان ضمن گذران امر معاش از این راه احکام دینی و مسائل شرعی را نیز به روستاییان می آموختند. این دو برادر در جهرم و قسمتی از حومة آن به صلاح و تقوا و درست کاری در معاملة با مردم و مناعت و قناعت طبع مشهور بودند و در ارادت و اخلاص ویژه ای که نسبت به اهل بیت (ع) داشتند، زبانزد اهالی بودند. قمر خانم مادر ایشان نیز از زنان شایسته محل بود و او نیز همچون همسرش به کمالاتی آراسته بود و علاقة فراوانی به پیشوایان دین داشت. این مادر وقتی آیت الله حسین شب زنده دار کوچک بود و آسیبی به چشمانش وارد شده بود، با کمک خواهرانش بسیار از او مواظبت و پرستاری کرد. در سفری که برای پابوسی حضرت رضا (ع) به مشهد رفتند، ایشان را نیز با خود بردند و پدر و مادر در جوار قبر آن حضرت ضمن دعا و زیارت، با توسّلات خالصانة خود، شفای چشم فرزند را از خدا خواستند. به برکت این حضور و دعاهای آنان چشم کودک شفا یافت و مادر به شکرانة سلامتی فرزند در گوش پسرش حلقه آویخت و او را به عنوان غلام حضرت رضا (ع) مفتخر ساخت.
تحصیلات و استادان
معظم له بین 6 تا 7 سالگی به مکتب خانه محل زادگاهش رفت. خواندن و نوشتن، قرائت قرآن و برخی از آداب و رسوم و احکام شرعی را آموخت. استعداد و حافظه خود را در مکتب خانه به معلم و عشق و علاقة درونی برای ادامه تحصیل و یادگیری علوم دینی را در خانه نشان داد. پدر و مادر هم با خشنودی فرزندشان را به ادامة تحصیل تشویق و در حدّ توان از وی حمایت کردند.
تحصیل در جهرم
ایشان در نوجوانی عاشق علم و دانش بود و به خاطر ارتباط و ملازمت پدر با اهل علم و مردان حق، علاقة شدیدی به روحانیان و عالمان دینی پیدا کرده بود، با آنان ارتباط و مراوده برقرار کرد و با راهنمایی آنان در مدرسة خان (زمانیه) جهرم حجره گرفت و مشغول تحصیل شد.
او مقدمات علوم، ادبیات، مقداری از مسائل فقهی و شرعیان و آداب و اخلاق را از حجج اسلام آقایان سیّد حسین شریعتمداری (1351 ش)، میرزا محمد نمازی (1369 ش)، شیخ علی اکبر ناصری (1368 ش.)، سیّد محمد احمدی (1356 ش.) سیّد محمدرضا اصفهانی (1362 ش.). به ویژه آیت الله سیّد ابراهیم حق شناس (1360 ش.) و آقا شیخ عطاءالله حقدان (1330 ش.) به خوبی فرا گرفت. با اتمام دروس این دوره، عطش فراگیری و کسب بهره های علمی و معنوی در او بیشتر شد.
وی می خواست به حوزة بزرگ شیراز برود، اما با موانعی مانند نامساعد بودن وضع مالی پدر، سختی تحمّل جدایی از پدر، عمو و سایر بستگان، فراق مادر از دست رفته و مسائلی دیگر رو به رو شد.
بر سر این دو راهی و برای رفع و رهایی از این مشکل به منزل عالم برجسته شهر حضرت آیت الله آقا سیّد علی اکبر آیت الّلهی رفت و از ایشان درخواست استخاره نمود. آقا قرآن را گشود از قضا استخاره بد آمد. تازه جوان دلدادة علم با شنیدن کلمة «بد» حالش دگرگون گردید و همانجا به زمین افتاد و بی هوش شد. خدمتگذار آقا او را به هوش آورد و جون عهده بسته بود به مقتضای استخار عمل کند، سفرش را برای مدّتی به تعویق انداخت، ولی همچنان امید عزیمت به شیراز را داشت. پس از مدتی با پدر و عمو نزد آیت الله آقا سیّد ابراهیم حق شناس که او هم از عالمان بزرگ شهر محسوب می شد رفت و استخاره خواست. این بار استخاره خوب آمد و آرزوس نوجوان برآورده گردید. پدر و عمو هم تسلیم مقتضای استخاره شدند.
آنان مقدمات سفر را فراهم ساختند و هنگام عزیمت به شیراز بدرقه اش نمودند. آیت الله شب زنده دار در این باره می نویسد:
«… امّا همه اینها یک طرف و دعا و توسّل خاصلانه و متضرّعانه پدر عزیزم به هنگام سوار شدن و خداحافظی که با عموی بزرگوار و جمع زیادی از همشیره ها و فامیل و دوستان که برای بدرقه آمده بودند، طرف دیگر… همین دعا بحمدالله کار خود را کرد. در شیراز یکی از بزرگ ترین نعمت های الهی که برای ابد مایة افتخارم شد، نصیبم گشت و آن شاگردی ولّی خدا، مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ ابوالحسن حدائق اصطهباناتی (ره) در مدرسة مبارکة منصوریه بود.»
در شیراز
شب زنده دار جهرمی برای مدتی در مدرسه مقیمیه و پس از آن در مدرسه منصوریه شیراز اقامت گزید و به تحصیل مشغول گردید. در این دوره کتابهای درسی رایج در معانی و بیان، فقه و اصول و کلام و عقاید را نزد استادان و بزرگان حوزه علمیه شیراز حجج اسلام آقایان ملاّ احمد دارابی، سیّد علی خفری و حضرت آیات آقایان بهاءالدین محلاّتی (1401 ق.)، شیخ ابوالحسن حدائق (1388 ق.) و سیّد عبدالعلی آیت اللّهی آموخت.
در پایان این دورة سه ساله به دستور آیت الله حدائق که محبت سرشاری به آقای شب زنده دار داشت. مجلس جشنی در باغ مدرسه منصوریه برگزار گردید و آیت الله حدائق ضمن اهدای عبا و عمامه به آقای شب زنده دار با دستان مبارکش عمامه بر سر وی گذاشت و او را به لباس مقدّس روحانیت مفتخر نمود.
آیت الله شب زنده دار در یادداشتهای خود می نویسد:
«پس از آنکه با لباس روحانیت به جهرم آمدم به قدری مرحوم پدرم خرسند شد و بعد از آن احترام دیگری به من می گذاشت که وجداناً مرا شرمنده می کرد. مثلاً آن وقتها جهرم مثل بسیاری از جاهای دیگر برق نداشت، شبها کوچه ها تاریک بود… گاهی می خواستیم با پدرم شبها جایی برویم، می فرمود: من باید جلوی تو چراغ بِکشم! من می گفتم: مگر چنین چیزی می شود که پدر جلوی فرزند چراغ بِکشد. با این عبارت جواب می داد: تو عمامه داری و طلبه هستی…» پدرم برای عموم علمای اسلام احترام قائل می شد و عملاً نیز نشان می داد. وقتی می دید فرزندش در لباس آنهاست، بیشتر احترام می کرد …»
در قم
وی که حدود هجده بهار از عمرش را پشت سر گذاشته و متون دروس دروة سطح متوسطه را خوانده بود، تصمیم گرفت، برای ادامة تحصیلات عالی به قم مهاجرت کند. این بار نزد استادش آیت الله حدائق رفت و از وی درخواست استخاره کرد وقتی استاد قرآن را گشود آیة «هنا لک الولایة الحقّ هو خیر ثواباً و خیر عقبا …»آمد. مضمون استخاره آینده ای روشن و سرنوشتی سعادتمند در این دنیا و رسیدن به مقامات عالی و اجر و ثواب الهی بسیار در آخرت را نوید می داد. وی پس از این استخاره در آغاز سال تحصیلی 1365 ق. (1326 ش.) با اجازة پدر و استاد به قم مهاجرت نمود. نخست در مدرسه فیضیه و پس از مدتی در مدرسة حجتیه سکونت گزید و به تحصیل مشغول گردید. او قسمتی از درسهایی را که در دورة سطح متوسطه نخوانده بود، نزد آیت الله شهید محمد صدوقی (1401 ق.) خواند. سپس فراگیری متون دروس سطح عالی را شروع کرد. «رسائل»، «مکاسب» و «کفایة الاصول» در فقه و اصول را نزد آیات آقایان شیخ محمد تقی بهجت، شیخ مرتضی حائری (1406 ق.)، سیّد رضا بهاءالدینی (1418 ق.)، سیّد محمدباقر سلطانی طباطبایی (1418 ق.)، سیّد عبدالجواد اصفهانی (1407 ق.)، میرزا محمد مجاهدی تبریزی (1380 ق.)، آقا سیّد رضا صدر (1415 ق.)، و شیخ عبدالرزاق قاینی (1414 ق.)، «شرح تجرید و شوارق» در کلام و حکمت را در محضر آیت الله سیّد احمد خوانساری (1405 ق.) و … خواند و دورة سطح را به پایان رسانید.
پس از آن خود را برای استفاده از مباحث دوره خارج آماده کرد. آقای شب زنده دار سالها به طور مرتب و منظم و مجدّانه در دروس خارج فقه و اصول آیات عظام آقایان حاج سیّد حسین بروجردی (1380 ق.)، سیّد محمد محقق داماد (1388 ق.)، شیخ محمد علی اراکی (1415 ق.)، امام خمینی (1409 ق.)، سیّد محمدرضا گلپایگانی (1414 ق.)، شیخ عباسعلی شاهرودی (1383 ق.) حاضر شد و همزمان در درس تفسیر استاد علاّمه سیّد محمد حسین طباطبایی (1402 ق.) حضور یافت و ضمن مباحثه، تقریر برخی از دروس یاد شده را نگاشت و از آن پس در شمار فضلا و اساتید زبدة حوزه قرار گرفت. آقای شب زنده دار، در سالهایی که در حلقه دروس خارج شرکت می کرد، به خاطر دریافت سریع مطالب، پشتکار و حافظه قوی، پیوسته از صحبتهای پدرانه استادان بهره مند می گشت.
تدریس
آیت الله شب زنده دار از استادان برجسته حوزه علمیه قم به شمار می رود و سابقة تدریس حوزوی ایشان به چهل سال می رسد. وی در مدرسه خان جهرم و منصوریه شیراز کتابهایی را که خوانده بود، برای داوطلبان درس داد و از سالی که به حوزة علمیه قم وارد شد، متون آموخته شده را تدریس کرد. بیشتر تدریس او در قم طی چند دوره شامل مباحث فقهی و اصولی از «لمعتین»، «مکاسب»، «قوانین الاصول» و «اصول الفقه» برای طلاّب داوطلب در مساجد اعظم، امام حسن عسکری (ع)، مسجد نو و مدارس حقانی، رضویه، گلپایگانی و بحث نفسیر و اخلاق در مدرسه فیضیه و مسجد حضرت معصومه (ع) به صورت آزاد و عمومی بود.
وی در تدریس بیانی شیرین و شیوا داشت و برای تفهیم و انتقال درست مطالب به مخاطبان از الفاظ و قالبهای ساده استفاده می نمود. از امثال و نمونه ها نیز بهره می گرفت و موقع پاسخ دادن به پرسشهای درسی و حلّ مشکلات علمی، تحمّل به خرج می داد و با جوابی درخور، سؤال کننده را قانع می کرد.
ویژگیهای اخلاقی و معنوی
روح بلند پرواز و ناآرام آیت الله شب زنده دار همواره در پی صاحب دلی بود که مایة تسلّی او باشد و وی را به کمال برساند، لذا از همان آغاز تحصیلاتش در جهرم و پس از آن در شیراز و قم با کوششی بی وقفه توانست از میان استادان و مربیان با شخصیتهایی چون آیات عظام حق شناس(ره)، حدائق(ره)، امام خمینی(ره) و شیخ مرتضی حائری(ره) ارتباطی ویژه داشته باشد و از محضر پر فیض آنان به توفیقات و مواهبی آلهی دست یابد. این ارتباط ها موجب شد در مسیر زندگی ارشاد و راهنمایی شود، خوب درس بخواند، خوب بفهمد و به درستی به آموخته هایش جامة عمل بپوشاند.
آیت الله شیخ علی کریمی جهرمی از اساتید حوزه علمیه قم و از دانشمندان ارزنده در عرصه قلم و بیان در دستنوشته ای که پیرامون استاد گرانقدرش آیت الله شب زنده دار نگاشته است، می نویسد:
«عید صالح و خالص پروردگار حضرت آیت الله جناب آقای شیخ حسین شب زنده دار جهرمی از جمله علمای صالحین و از اتقیای بارعین است. او نمونه ای از علمای سلف است که پیشروی های مادّی و حرکت های قهری جامعه به سمت و سوی مادیّات و مسابقه مردم زمان در تشریفات و تعیّنات زندگی، او را از حرکت به سوی خدا و معنویات، ساده زیستی و زهد، مناعت طبع و ایثار، حسن خلق و مکرمت های اخلاقی باز نداشت و همواره با اعتقاد کامل به معتقدات دینی خود به راه خود ادامه داد.
به حق او انسانی خدا دوست، خداجو و خداپرست و معتقد به مبانی و به جهانی ابدیّت است. طلب علم و تدریس، محراب و منبر و استادی در حوزه علمیه قم برای او حجاب نشد. این عناوین را ابزار دانست و هدف اصلی و عمدة خود را خدا و جلب رضای حق و خدمت به آستان مقدّس حضرت بقیه الله امام زمان (عج) قرار داد.
او که از آغاز کار دلدادة علم و دانش و کسب فضایل بود با هر یک از علمای بزرگوار جهرم به نوعی خود را مرتبط کرد و از کمالات آنان بهره گرفت.
در شیراز با شخصیت گرانقدر، معنوی و روحانی حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالحسن حدائق آشنا و بهره های فراوانی از او برد… .
وقتی به قم مشرف شد در طول سالهای تحصیل و در مسیر تهذیب نفس، خداوند موفقیتهایی به ایشان داد که در علمیّت و فضل جلوه نمود و در کنار آن تهذیب و صفای دل و جان و تقیّد به آداب شرع، ملکة تقوا در وجودشان رسوخ کرد و مورد توجه دوستان و آشنایان قرار گرفت.»
مرید امام خمینی
آیت الله شب زنده دار از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام و از ارادتمندان مخلص وی به شمار می رفت. از ایشان نقل شده است:
«بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شبهای ماه مبارک رمضان در مسیر خود به سمت منزل ایشان در بین راه دعای افتتاح را می خواندم. درست وقتی جلوی بیت امام می رسیدم، جملة یُهلک ملوکاً … بر زبانم جاری می شد… .»
در سالهای خفقان (42 به بعد) شاخص ترین فردی که امام خمینی و نهضت او را در جهرم به مردم معرفی کرد، آقای شب زنده دار بود. ساواک و عوامل رژیم طاغوت در جهرم نیز به سه نفر از آقایان، آیت الله سیّد ابراهیم حق شناس (امام جماعت مسجد گازران)، آیت الله سیّد حسین آیت اللّهی (مرکز تبلیغی وی حسینیه کوی علی پهلوان بود) و آیت الله شیخ حسین شب زنده دار (در حسینیة امامزاده ابراهیم ع) حساسیت ویژه داشت.
آیت الله شب زنده دار همچون دیگر استادان و فضلای برجسته حوزه اعلامیه ها و بیانیه هایی را که علیه رژیم به حمایت از امام و نهضت صادر و منتشر می شد، امضا می کرد و نیز در برنامه ها و اطلاعیه هایی که از سوی طلاّب و فضلای شیراز و استان فارس مقیم قم برای امام و یا دفاع از ایشان نگاشته و ارسال و منتشر می گردید، نام و امضای ایشان به چشم می خورد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1358 وقتی امام خمینی به قم آمد، به منزل آیت الله شب زنده دار تشریف برد. آیت الله شب زنده دار هم گفت: که امروز رحمت خدا بر ما نازل شد. آیت الله شب زنده دار تا زمانی که امام در قم حضور داشت از جمله اصحاب هیئت استفتای وی بود و برخی از روزها در کوچه ای که امام اقامت داشت، در کنار دیدار کنندگان، امام را زیارت می کرد.
آثار علمی
آیت الله شب زنده دار در کنار تمام فعالیت ها در عرصة نگارش هم آثار مفید و ارزنده ای به صورت تقریرات دروس خارج، شرح و حواشی بر برخی از تفاسیر و ادعیه و مقالات پربار در موضوعات گوناگون دینی نگاشته است که به آن ها اشاره می شود.
تقریرات دروس خارج فقه و اصول امام خمینی:
حواشی بر تفاسیر مجمع البیان و المیزان
شرح دعای مکارم الاخلاق
مجموعه یادداشتهای مدون شده پیرامون مسئله امامت
مقالات متعدد در موضوعات اخبار غیبی و علوم دیگر قرآن، معاد و قیامت، آیندة دنیا و … چاپ شده در مجله مکتب اسلام، مکتب تشیع، معارف جعفری و…
مقالة «خاطره هایی از ثمرات درختی پربار» پیرامون شخصیت عالم مجاهد آیت الله سیّد عبدالحسین لاری
سلسله درسهای اخلاق در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه علمیه قم ایراد و سپس به صورت جزوات درسی توسط سازمان تبلیغات اسلامی قم تکثیر و توزیع شده است.
یادداشتهایی پیرامون شخصیت آیت الله سیّد ابراهیم حق شناس به نام «خاطره هایی از احوال استاد عزیزتر از جانم»
آثار فرهنگی، اجتماعی
کتابخانه عمومی اسلامی پس از سال 1342 ش در جهرم در خیابان منوچهری (جمهوری اسلامی) که فعلاً پایگاه بسیج است تأسیس شد. این مرکز در آن سالها محل تجمع جوانان انقلابی و روشنفکر شهر بود و جلسات برای فعالیتهای سیاسی و انقلابی در آن تشکیل می شد و عوامل رژیم به این مرکز و افراد آن بسیار حساس بودند. صندوق قرض الحسنه ای هم زیر نظر ایشان تشکیل شد که پس از مدنی توسط ساواک تعطیل شد.
شاگردان
از میان انبوه شاگردان آیت الله شب زنده دار می توان به این افراد اشاره کرد: حجج اسلام حضرات آقایان علی اکبر هاشمی رفسنجانی، سیّد حسن طاهری خرّم آبادی، علی کریمی جهرمی، شیخ حسین کرمانی، سیّد جمال الدین دین پرور، محمد مهدی موحدی کرمانی، قربانعلی درّی نجف آبادی، شیخ محمد جعفر امامی، شیخ محمدرضا آشتیانی، محمدجواد فاضل، محمد مهدی شب زنده دار و…
شاعران
سیمین دخت وحیدی
********************************
عبدالرضا کوهمال جهرمی
کتاب شعر : چشم را میزند این همه ستاره
موضوع : دفاع مقدس
*********************************
ایوب پرند آور
کتاب شعر : دو بیتی های نیلی ، رباعی های کبود
موضوع: شعر آیینی امروز
***********************************
فروغ تنگاب
***********************************
عبدالحمید رحمانیان
***********************************
دانیال رحمانیان
کتاب شعر: اشکهایم خاکستری اند
موضوع:گوناگون
شهید محمد ابراهیم ایل
تاريخ تولد :1334 محل تولد :فارس /جهرم تاریخ شهادت : 5/12/1362
محل شهادت :طلائيه ـ عملیات خیبر طول مدت حیات :28 سال
در سال 1334 خانوادهاى متدین و مذهبى در شهر قهرمانپرور جهرم، كودكى را جشن گرفت كه از دودمان آفتاب و از سلاله سرخ شقایق بود. از اوان كودكى در ظل عنایات پدر و مادرى مهربان پرورش یافت و تحت تعالیم صادقانه این دو بزرگوار، شكوفههاى ایمان و اخلاص در بوستان وجود او شكفته و روح آسمانىاش در چشمهسار نماز و نیایش تطهیر شد. شهید ابراهیم ایل، دوران ابتدایى و راهنمایى تحصیل را در زادگاه خود گذراند و سپس در سال 1349 راهى شیراز شد و هنرستان فنى طالقانى این شهر را براى ادامه تحصیل برگزید. ابراهیم در اواخر دوران تحصیل، در جریان انقلاب و مبارزات حقطلبانه امت اسلامى، با مشتهاى آهنین و فریادهاى كوبنده خود، به مصاف بتهاى اهریمنى طاغوت رفته و در این مسیر، بارها مورد تعقیب، شكنجه و بازداشت نمرودیان خودفروخته ساواك قرار گرفت.
انقلاب اسلامى، جامعه آرمانى هزاران عاشق دلسوختهاى بود كه در سال 1357 بر پایههاى استوار استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى بنیان نهاده شد و شهید ابراهیم ایل به شوق این پیروزى و به افتخار حراست از دستاوردهاى انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را براى ادامه مبارزه با دشمنان همیشه اسلام و ایران اسلامى برگزید. با آتش افروزىهاى ضد انقلاب در غرب، درغالب اولین اكیپ اعزامى از منطقه 9 راهى كردستان شد و قلب سیاه دشمن را آماجگاه تیر خشم خود ساخت. شهید ابراهیم ایل در جریان تروریسم ناجوانمردانه منافقین كه به شهادت صدها كودك و پیر و جوان انجامید، در سمت فرماندهى عملیات سپاه شیراز، مبارزاتى چشمگیر داشت و در این مسیر، بارها مورد سوءقصد دشمن قرار گرفت، و با شروع جنگ تحمیلى دورهاى نوین از مبارزات بىامان او آغاز شد.
شهید ابراهیم ایل در طول هشت سال دفاع مقدس، در بسیارى از عملیاتها شركت كرد و مسؤولیتهاى مختلفى را عهدهدار گردید، كه از آن میان میتوان به این موارد اشاره كرد: فرماندهى گردان در عملیات فتحالمبین، مسؤولیت طرح و عملیات تیپ امام سجاد (علیه السلام) در عملیات بیتالمقدس، مسئوولیت محور تپه مدن آبادان، فرماندهى تیپ امام سجاد (علیه السلام) ، مسؤولیت طرح و عملیات لشكر 19 فجر و مسؤولیت طرح و عملیات تیپ المهدى (علیه السلام) . عملیات پیروزمند خیبر، یادمان پرواز ملكوتى او و صدها شهید گلگون كفنى است كه در راه دفاع از آرمانهاى مقدس جمهورى اسلامى، عاشقانه جان باختند. محور طلاییه در 1362/12/5 از گلافشانى خون سردار شهید ابراهیم ایل رنگین شد و شهید، با دلى سرشار از شوق و اخلاص، به دیگر همرزمان به خون خفته خود پیوست.