Skip to content

مقبره حضرت آیت الهی

نگاشته شده در تاریخ 26/03/1398
ساعت 08:25

گلچینی از بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره شخصیت حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعبدالحسین لاری

از دزفول تا لار

در مورد مرحوم آقای سید عبدالحسین لاری، اوّلاً باید بگویم که لار در این زمینه اقبال آورده است؛ چون ایشان که اهل لار نیستند، دزفولی هستند؛ منتها هیچ کس ایشان را به اسم دزفول نمی‌شناسد – حتّی اولاد ایشان هم خودشان را لاری می‌دانند که البته اولادشان لاری هستند – ولی از بس شخصیت ایشان، شخصیت برجسته و بزرگی بود، اصلاً گذشته‌ی ایشان در شخصیت مرحوم آقا سید عبدالحسین محو شد! این هم از خصوصیّات ایشان است که «از کجا بوده و چه بوده» فراموش شد.

وجود خود ایشان و آن شخصیت عظیم علمی و بشری که داشتند، بر همه‌ی گذشته‌ی زندگیشان غالب شد. در واقع از جمله کسانی هستند که گذشتگان ایشان به ایشان بزرگ می‌شوند؛ ایشان به گذشتگان خودشان بزرگ نمی‌شوند. هر کس هم به ایشان منسوب است، عظمت پیدا می‌کند، نه این‌که چون ایشان اهل فلان شهرند، به خاطر فلان شهر، یا به خاطر فلان پدر، یا فلان خویشاوند، بزرگ شوند. خویشاوندان به حساب ایشان بزرگ می‌شوند. مرحوم آقا سید عبدالحسین، تحقیقاً از جمله‌ی این اشخاصند.

تنها عکس به‌جا مانده

ثانیاً اگر بخواهیم شخصیت علمی ایشان را درست بررسی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که اگر در نجف می‌ماندند، قطعاً در ردیف آخوند خراسانی و آقا سید محمدکاظم یزدی و آقا میرزا محمّد تقی شیرازی و اینها بودند. حدّ ایشان این است. عکسی از مرحوم میرزای شیرازی در حال نماز وجود دارد که شاگردان عمده‌ی ایشان، پشت سرش نشسته‌اند. آدم می‌تواند عکس آقا سید عبدالحسین را آن‌جا بشناسد. البته قطعی نیست؛ لیکن من تقریباً اطمینان دارم، یعنی احتمال صدی هشتاد دارم که این عکسِ آقا سید عبدالحسین لاری است. از میرزای شیرازی بیش از یک عکس باقی نیست و آن همان عکسی است که در حال نمازِ ایشان برداشته‌اند؛ کمااین‌که از مرحوم آقا سید عبدالحسین هم یک عکس موجود است که در حالِ نماز از ایشان برداشته‌اند.

انسان در آن عکس، پشت سر میرزای شیرازی، آقا سید محمدکاظم یزدی را می‌بیند. چند نفر از این بزرگان و معاریفِ شاگردان میرزا نشسته‌اند. من در آن عکس، سید عبدالحسین لاری را – به احتمال زیاد – شناسایی کردم و به نظرم می‌رسد که ایشان در ردیفِ اوّلند. در دستگاه میرزای شیرازی، همه چیز منظّم و مرتب بوده؛ یعنی بلاشک هر کس در صف اول نماز و پشت سر ایشان می‌نشسته، در ردیف اوّل محسوب می‌شده است. کمااین‌که شرعاً مستحبّ است که اهل فضل و معنویت، پشت سرِ امام بنشینند که اگر برای امام در حال نماز، حادثه‌ای پیشامد کرد، مردم بعد از او، یک امام قطعی داشته باشند که بایستد و پشت سر او نماز را ادامه دهند. این شرعاً هم مستحبّ است. بخصوص که در دستگاه میرزای شیرازی، البته همه چیز مرتّب و منظّم و با نظامی انجام می‌گرفته است. من حدس می‌زنم که آن ردیف جلو، پشت سر مرحوم میرزا – که در عکس قابل شناسایی است – زبده‌ی شاگردان میرزا و برجسته‌ترین آنها هستند که عکس ایشان هم هست.

فرستاده‌ی میرزا

وقتی لاریها به نجف و سامره می‌روند که کسی را بیاورند، میرزا ایشان را معرفی می‌کند و می‌گوید آقا سید عبدالحسین را ببرید. من نظیر این را در یک، یا دو مورد دیگر از میرزا سراغ دارم که کسی را فرستاده است و حالا یک مورد را که قطعاً یادم هست، مرحوم «آقا میرزا حسین سبزواری» است که او هم از بزرگان است – هم حکیم است، هم فقیه است – فقهایی که در دستگاه میرزا حضور داشتند، حکیم هم بودند. در مورد مرحوم آقا میرزا حسین سبزواری هم سبزواریها می‌روند و از ایشان می‌خواهند؛ ایشان هم می‌فرستد و نامه‌ای می‌نویسد که «دلم نمی‌آید ایشان را بفرستم؛ اما شما می‌خواهید، چاره‌ای نیست.»

در مورد آقا سید عبدالحسین هم چنین وضعی است؛ چون شخصیت بزرگ و معروفی بوده‌اند، ایشان را به آن منطقه‌ی فارس می‌فرستند. البته می‌شود گفت که آن وقت مرکزیّت شیراز، مثل امروز نبوده است. در واقع شیرازِ امروز، طوری است که کلّ فارس در آن، گم است – الان در ذهن افراد، این‌گونه است – آن زمان این‌طور نبوده؛ بلکه هرجایی از فارس، حکم خودش و شیراز هم حکم خودش را داشته است – منطقه‌ی فارس و منطقه‌ی جنوب، شامل بوشهر و همه‌ی این شهرها می‌شده است – من بعید هم نمی‌دانم علّت این‌که میرزای شیرازی با آن بینش سیاسی، آقا سید عبدالحسین را برای لار معرفی می‌کند و می‌گوید ببرید، این بوده است که میرزا واقف به قضایای جنوب ایران و آن گرفتاریهای بوشهر و حضور انگلیسیها بوده، و می‌دانسته است که این جوهر و این فلز، مناسب چنین شرایطی است؛ که بعد هم حدس میرزا درست درآمد و آقا سید عبدالحسین، شخصیت خودشان را آن‌جا نشان دادند.

شخصیت برجسته‌ی علمی

بنابراین اگر مرحوم آقا سید عبدالحسین، در نجف می‌ماندند، حدس من این است که ایشان کسی شبیه مرحوم آقا سید محمدکاظم، مثل آخوند خراسانی، مثل آقا میرزا محمّدتقی شیرازی، در ردیف اوّلِ طبقه‌ی بعد از میرزا قرار می‌گرفتند؛ یعنی چنین شخصیتی بودند. این مرد وقتی که می‌خواهند بلند شوند و به شهری بروند که به عمرشان در آن‌جا پا نگذاشته و آن‌جا را نمی‌شناسند – فقط یک عدّه آمده بودند و ایشان را برای علم و تدوین علم می‌خواستند – هیچ شرطی جز این ندارند که چند نفر طلبه به من داده شود که من با طلبه‌های خودم بروم و درس را شروع کنم! این نکته‌ی خیلی عجیبی در زندگی ایشان است! یک مشت طلبه را با خود به آن‌جا می‌برند و از اوّل، بساط علم را برپا می‌کنند.

بنابراین شخصیت علمی ایشان برجسته است. شخصیت زهدی ایشان نیز، هم در این‌جا معلوم می‌شود، هم بعد معلوم می‌گردد؛ منتها آن چیزی که در زندگی مرحوم آقا سید عبدالحسین، خیلی برجسته است – که همه‌ی چیزهای دیگر را تحت‌الشّعاع قرار می‌دهد – شخصیت سیاسی ایشان است که نشان‌دهنده‌ی جوهر انسانیشان است.

جلوتر از مشروطه‌خواهان

ببینید؛ قضایای مربوط به آزادی و هویّت ملی و این حرفهایی که در بیانات ایشان هست، سالها قبل از مشروطه بر زبان و قلمشان جاری شده است. آقا سید عبدالحسین، در مشروطه دخالت داشته‌اند؛ منتها این حرفها مربوط به قبل از مشروطه است. متأسفانه فرصت نشد که قبل از جلسه‌ی شما مراجعه‌ای بکنم و ذهنیّات خودم را تجدید و نو کنم؛ اما آن‌طور که در ذهنم هست، شاید ده سال قبل از مشروطه – یعنی حدود سال 1315 ق و آن وقتها – ایشان آن بیانات و اظهار حضور سیاسی قوی را در آن‌جا داشته‌اند؛ مبارزه با انگلیسیها را با آن شدّت داشته‌اند!

انگلیسیها هم در مسائل اجتماعی، انصافاً آدمهای خیلی چیزفهمی بودند – هنوز هم ما در بین این خارجیهای متجاوز، کسی را نداریم که مسائل ایران را به قدر انگلیسیها فهمیده باشد! انگلیسیها مسائل درونی و این لایه‌های طبقاتی جامعه‌ی ما را خوب می‌فهمند – نکات را خوب می‌فهمیدند و روی آنها حساب می‌کردند و ترتیب اثر می‌دادند.

امریکاییها در این پنجاه سالی که در مملکت ما بودند، از خودشان در شناخت قضایای درونی ایران، خیلی کُندذهنی نشان دادند! روسها هم که اصلاً هیچ؛ آنها هم مدّتها در ایران بودند و از ایران هیچ چیز نفهمیدند! انگلیسیها آن لایه‌های طبقاتی را که شأن روحانی کجاست، شأن کاسبِ بازاری کجاست، شأن سیاستمدار کجاست، شأن شازده‌ها کجاست و با هر کس باید چگونه رفتار کرد، خیلی خوب فهمیدند و از همه‌ی آنها کار می‌گرفتند! آنها فهمیدند که این آخوند، خطرناک است؛ بایستی با همه‌ی وجود سعی کنند که این آخوند را از بین ببرند! انگلیسیها از اوّل، نسبت به ایشان، این احساس را پیدا کردند و تا آخر هم همین قضیه ادامه پیدا کرد؛ تا وقتی که ایشان در سال چهل و دو به رحمت ایزدی رفتند.

به مقبره‌ی ایشان رسیدگی شود

به نظرم رسید که شما در این قضیه، با لار و جهرم ارتباطی ندارید. خیلی خوب است که مجموعه‌ی شما به لار و جهرم هم سری بزند. به نحوی لار و جهرم را داخل کنید؛ چون لار، مرکز حضور ایشان و نام‌آوری لار به اسم مبارک ایشان است. جهرم هم مدفن خانواده‌ی ایشان است – همه آن‌جا هستند – پس جهرم و لار – بخصوص مقبره‌ی ایشان – فراموش نشود. مقبره‌ی ایشان در جهرم است دیگر. ما آن‌جا رفتیم. هم قبر ایشان، هم قبر پسر بزرگ ایشان – که پدر آقای میرزا آیت‌اللهی است که در لار تشریف دارند – و هم قبر آقای سید عبدالمحمّد، همه در قبرستان جهرم بود. ما رفتیم و مقبره‌ی منوّر این حضرات را زیارت کردیم. چه جای مهمّی! منتها باید واقعاً به مقبره، توجّهی بشود. این خانواده یک مقبره‌ی دستجمعی دارند که به نظرم گوشه‌ی یک مسجد است – این طور به نظرم رسید، یا شبیه مسجد است – غرض؛ حق این است که پرداخته شود. به این خانه‌ای هم که در لار واقع است و آقای آیت‌اللهی در آن به سر می‌برند – که احتمال می‌دهم جزو خانه‌های قدیمی همین خانواده باشد – رسیدگی شود.

البته من به لار نرفته‌ام؛ لیکن از جزئیّات، خوب اطّلاع دارم. از بس من به آقای آقا سید عبدالعلی، از ته دل ارادت دارم – هم به ایشان، هم به آقای حسین آقا – واقعاً از کسانی هستند که من از ته دل به آنها اخلاص دارم. یعنی واقعاً سالهاست که محبّت آنها در اعماق دل بنده هست؛ از بس مردمان بزرگوار و شریف و عزیزی هستند. من وضع منزل ایشان را می‌دانم. درهرحال، آن یادگارهای مرحوم آقا سید عبدالحسین و آن قضایا، قدری بازشناسی شود.

البته ایشان در فیروزآباد هم قضایایی داشته‌اند؛ کلاًّ قضایای زیادی در تمام منطقه‌ی فارس و بوشهر دارند. این‌که این‌جا اشاره شد استان بوشهر، بیجا نیست؛ چون حوزه‌ی کار مرحوم آقا سید عبدالحسین لاری، فارس و بوشهر بوده است. در واقع عمده‌ی توجّه ایشان به بوشهر بوده؛ چون انگلیسیها آن‌جا بودند.

تعبیراتی که هنوز جدید است!

بنابراین شخصیت ایشان، شخصیتی است که هرچه بشود، جا دارد برایش کار شود. ایشان در زمینه‌ی فهم سیاسی هم عجیبند! من آن زمان که راجع به ایشان فکر و مطالعه می‌کردم و قدری یادداشت می‌نوشتم، دیدم تعبیراتی در بیانات ایشان است که این تعبیرات، امروز هم نو است؛ یعنی قضیه، قضیه‌ی یک روحانی نیست که در خانه‌اش نشسته و وقتی یک خلاف شرعی انجام می‌گیرد، می‌خواهد علیه این خلاف شرع، داد بکشد! اصلاً این نیست. قضیه‌ی یک بینش روشن سیاسی است. می‌فهمند که بر سر محیط و کشور چه می‌آید و احساس می‌کنند تکلیفی دارند و می‌خواهند علیه آن وضع، قیام کنند. ایشان، استعمار خارجی، واردات کالاهای خارجی به داخل ایران، تسلّط فرهنگی خارجی و چیزهایی از این قبیل را در ضمن بیاناتشان به نحوی گنجاندند که انسان به وضوح، آن را مشاهده می‌کند!

یک روحانی بی‌نظیر

علی‌ایّ‌حال، ما خوشحالیم از این‌که شما برای برگزاری این همایش اقدام کرده‌اید. اگر شخصیت ایشان از این جهات، مورد توجّه قرار گیرد و به مردم ایران معرفی شود، به نظر من خیلی شایسته است. من می‌خواهم این‌طور بگویم که مرحوم آقا سید عبدالحسین در نوع خودشان، یک روحانی بی‌نظیرند؛ یعنی بنده شبیه ایشان را در بین روحانیون برجسته‌ی دوره‌های خودمان سراغ ندارم! آن جنبه‌ی علمی ایشان و آن جنبه‌ی آگاهی فکری و سیاسی ایشان است. از جنبه‌ی عملی هم ایشان، جهاد و تشکیل حکومت و سکّه و تمبر و از این کارها داشته‌اند. اینها چیزهایی است که من نظیرش را تا زمان خودمان – یعنی تا زمان امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه – واقعاً در هیچ کس سراغ ندارم؛ با این عظمت مقام و شموخ آن مرتبه‌ی علمی و سیاسی و فرهنگی و آگاهی و شجاعت.

بیانات در دیدار اعضای همایش بزرگداشت مرحوم سید عبدالحسین لاری ۱۷/۰۱/۱۳۷۷

قیام علیه انگلیس و برپایی حکومت اسلامی لارستان

مرحوم آیت‌اللّه‌العظمی آقا سید عبدالحسین لاری در میان علمای معاصر خود، از امتیازات ویژه‌یی برخوردار بوده است و به گمان زیاد، همین ویژگیها موجب آن شده است که میرزای بزرگ مجدِّد شیرازی او را از سامرا و از حلقه‌ی گرم تعلیم و تعلم آن حوزه‌ی بزرگ، و از میان شاگردان خود برگزیده، به منطقه‌ی فارس و بوشهر، که خود از وضعیت حساس آن به خوبی مطلع بوده است، گسیل دارد. آن روز منطقه‌ی فارس و بوشهر، اسیر سلطه‌ی جبار نظامیان انگلیسی بود. و این قطعه‌ی خونین از میهن و ملت ما، از اشغال خشن و ظالمانه‌ی نظامیان و سیاستمداران انگلیسی، در رنج و مصیبت می‌زیست، مرحوم سیدعبدالحسین لاری پرچم جهاد و مبارزه‌ی با اشغالگران را بر افراشت؛ و اولین نمونه‌ی کوچک، ولی پر معنا از حکومت اسلامی را در این خطه تشکیل داد. بدیهی است که عِده و عُده‌ی اشغالگران انگلیسی و رجال سیاسی و درباری دست نشانده‌ی آنان، توانستند بر مجموعه‌ی کوچک و مؤمن، ولی تهیدست پیرامون سید بزرگوار فائق آیند و آن بزرگوار و خانواده‌اش را به محنتی سخت دچار کنند؛ ولی ندای حق طلبانه و ظلم ستیز آن عالم دینی راستین را نتوانستند خاموش سازند. و آن روحانی جلیل‌القدر یک بار دیگر در جریان مشروطیت ایران، حضور روحیه قوی و ذهن روشن و درک عمیق خود از قضایای کشور را به نمایش گذاشت و علم عدالتخواهی و مبارزه‌ی با استبداد قاجاری را در منطقه‌ی فارس برافراشت.

مشعلی فروزان

بی‌شک مرحوم آیت‌اللّه العظمی سیدعبدالحسین لاری یکی از فقهای بزرگ و کم‌نظیری است که به طور یکسان، عرصه‌ی علم دین، و صحنه‌ی جهاد و سیاسی را، با مشعل فروزان وجود خویش روشن ساخته است. او یکی از مفاخر حوزه‌های علمیه، و یکی از شخصیتهای برجسته‌ی تاریخ ایران است. سزاست که درباره‌ی ابعاد علمی و اخلاقی و جهادی و سیاسی این شخصیت بزرگ، تحقیق و تفحصی شایسته، صورت گیرد و اندکی از حق عظیم او و خاندان با فضیلتش ادا شود. توفیقات همه‌ی حضار محترم، بخصوص دست‌اندرکاران این گردهمایی را از خداوند متعال خواستارم.